حاج اسماعیل دولابی

01:31 1400/09/12 - یوری بویکا

حاج اسماعیل دولابی

در جوانی اسبی داشتم. وقتی از کنار دیواری عبور میکرد و سایه‌اش به دیوار می‌افتاد، اسبم به آن نگاه و خیال میکرد اسب دیگری است! به همین خاطر خرناس می‌کشید و سعی میکرد از آن جلو بزند و چون هر چه تند میرفت، می‌دید هنوز از سایه‌اش جلو نیفتاده، باز هم به سرعتش اضافه میکرد تا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا میکرد مرا به کشتن میداد.اما دیوار تمام میشد، سایه‌اش از بین میرفت و آرام میگرفت. 

در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت که مرکب توست می‌خواهد در جنبه‌های دنیوی از آنها جلو بزند و اگر از چشم و هم چشمی با دیگران باز نگهش نداری، تو را به نابودی می‌کشد...

نقل شده از کانال تلگرامی کربلا به نشانی karballa_ir@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم