آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی از مراجع بزرگ تقلید شیعیان و از اساتید برجسته حوزه علمیه نجف که افتخار شاگردی آخوند خراسانی را داشت.

سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۸۴- ۱۳۶۵ق)، فقیه و مرجع تقلید شیعیان و نویسنده آثاری همچون وسیلة النجاة (به عربی) و ذخیرة الصالحین (به فارسی). او از شاگردان خاص آخوند خراسانی بود. پس از وفات نائینی و حائری یزدی در ۱۳۵۵ق و آقا ضیاء عراقی در ۱۳۶۱ق، مرجعیت تقلید شیعیان در بخش عمده جهان تشیع در شخص اصفهانی منحصر شد.

زندگینامه سید ابوالحسن اصفهانی
آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در روستای مَدیسه از توابع لنجان اصفهان زاده شد؛ اجداد او از سادات موسوی بهبهان بوده‌اند که نسب آن‎ها به موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌رسد.پدرش سید محمد که متولد کربلا و مدفون در خوانسار است، ساکن مدیسه لنجان بوده است.

جد او سید عبدالحمید، زاده بهبهان و مدفون در اصفهان، از عالمان دینی و از شاگردان صاحب جواهر و شیخ موسی کاشف الغطا بوده، و علاوه بر تالیف و گردآوری تقریرات فقهی استادش شیخ موسی، شرحی نیز بر شرایع الاسلام محقق حلی نوشته است.

بخشیدن قاتل فرزند

معمولا پسر سید ابوالحسن، واسطه رساندن نامه درخواست کمک مالی به پدرش بود. در شب ۱۶ صفر ۱۳۴۹ قمری، شخصی به نام شیخ علی قمی (به خاطر شدت فقر و تصور این که پسر سید ابوالحسن در کمک به او کوتاهی کرده) بین نماز مغرب و عشا ـ که به امامت سید ابوالحسن در صحن حرم امیرالمومنین (علیه السلام) برگزار می‌شد ، با خنجری او را به قتل رساند و سپس خود را به پلیس معرفی کرد.

سید ابوالحسن قاتل پسرش را بخشید. شیخ علی قمی پس از آزادی از زندان طی نامه‌ای از سید ابوالحسن اجازه خواست تا به نجف آمده، به ادامه تحصیل بپردازد. سید ابوالحسن به واسطه‌ای که نامه را برایش آورده بود، گفت: «از نظر من مانعی ندارد، اما ایشان در اینجا امنیت ندارد. بهتر است برود ایران در جایی گمنام زندگی کند». همچنین سید ابوالحسن مقداری پول برای تأمین مخارج زندگی به قاتل داد.

بعد از این اتفاق، مردم به برخی از طلاب بی احترامی و گاهی آنان را اذیت می‌کردند. سید ابوالحسن در جلسه ختم پسرش به شیخ محمدعلی یعقوبی که واعظ جلسه بوده گفت که از قول او اعلام کند: «یکی از فرزندان من فرزند دیگرم را کشته است! به فرزندانِ دیگر من چه کار دارید؟! همه طلاب فرزندان من هستند».

نرفتن به حج

نقل شده است ایشان به سفر حج نرفتند. در این رابطه آیت الله شبیری زنجانی می‌گوید: آقای آسید ابوالحسن اصلا به حج مشرف نشد. شنیدم درباره علتش می‌گفت: اگر مشرف شوم باید بتوانم قبور ائمه (علیه السلام) بقیع را احیا کنم و اگر نتوانم این کار را انجام دهم، ضربه بزرگی به تشیع است، چون می‌گویند: مرجع عام شیعه آمد و نتوانست کاری بکند. آقای حاج آقا مرتضی حائری بعد از وفات آقای آسید ابوالحسن ایشان را در خواب دید و متوجه شد که لازم است از طرف وی حج به جا آورده شود؛ لذا مبلغی را پرداخت و شخصی را به نیابت از آقای آسید ابوالحسن به حج فرستاد.

درگذشت

آیت الله اصفهانی پس از یک بیماری کوتاه و در بازگشت از لبنان به کاظمین، در شب سه شنبه ۹ ذی‌الحجه ۱۳۶۵ق درگذشت. جنازه او را از کاظمین به نجف منتقل و در یکی از حجره‌های حرم امام علی (علیه السلام) دفن کردند.

درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی واکنشی سیاسی به همراه داشت. به گواهی برخی از منابع، حضور وسیع مردم در مراسم سوگواری درگذشت ایشان در آبان ۱۳۲۵ (ذیحجه ۱۳۶۵ق) در شکست فرقه دمکرات آذربایجان موثر بود. برانگیخته شدن احساسات مذهبی مردم در جریان تشییع آیت الله اصفهانی در جهت مبارزه با فرقه مزبور در مرثیه‌ای که خوشدل تهرانی در سوگ اصفهانی پرداخته، نیز منعکس شده است.

فعالیت علمی

آیت الله سید ابوالحسن دروس مقدماتی حوزه علمیه را در روستای مدیسه پشت سر گذاشت و در آغاز جوانی به حوزه علمیه اصفهان رفت. پدرش به خاطر سختی‌هایی مثل فقر و دوری از خانواده که در مسیر تحصیل بر طلاب وارد می‌شد با طلبه شدن او مخالف بود. او در اصفهان، در مدرسه نیماورد با استفاده از محضر استادان آن حوزه به تکمیل دانش در علوم نقلی و عقلی پرداخت.

وی پس از گذراندن سطوح فقه و اصول، به درس خارج استادان این حوزه راه یافت.

از میان همه استادانش در حوزه اصفهان، تنها شخصیتی که خود سید ابوالحسن به نام و نشان از او یاد کرده، آخوند ملا محمد کاشانی است؛ که از مدرسان علوم عقلی و ریاضی بوده است.

از دیگر استادان او در اصفهان سید مهدی نحوی، سید محمد باقر دُرچه‌ای، سید هاشم چهار سوقی، ابوالمعالی کلباسی و جهانگیرخان قشقایی را برشمرده‌اند.

هجرت به نجف

وی در ۱۳ ربیع الاول ۱۳۰۸ اصفهان را به قصد نجف ترک کرد و در ۱۱ جمادی‌الاول همان سال به نجف رسید. در مدرسه صدر حوزه علمیه نجف ساکن شد و به استفاده از محضر استادان فقه و اصول پرداخت.

مدتی پس از اقامت در نجف، پدرش به قصد بازگرداندن او به وطن، راهی عتبات شد. سید ابوالحسن راضی به بازگشت نبود و سید محمد (پدرش) برای قانع کردن او به سراغ استادش، آخوند خراسانی رفت. آخوند به پدرش گفت: سایر پسرانتان مال شما و سید ابوالحسن مال من باشد، کار او را به من واگذارید.

آیت الله اصفهانی از میان استادان خویش در نجف، به نام میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی اشاره کرده است. از دیگر استادان او میرزا محمد حسن شیرازی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، میرزا محمد تقی شیرازی، فتح الله شریعت اصفهانی و مولی عبدالکریم ایروانی را نیز یاد کرده‌اند.

او بیشتر از ۳ سال درس میرزا حبیب الله رشتی را درک نکرد و پس از آن، یعنی حدود ۱۷ سال از درس آخوند خراسانی بهره‌مند شد. او از نزدیک‌ترین و بهترین شاگردان و اصحاب او بود.

آیت الله سید ابوالحسن، در پاسخ به کسی که از کم بودن اجازات اجتهادش پرسیده بود گفته بود: "من از کسانی که وقت خود را به گرفتن این گونه امور صرف می‌کنند، نیستم".

ادامه در لینک زیر

مرجعیت شیعیان

پس از فوت آخوند خراسانی بعضی از مردم خراسان به تصریح خود اصفهانی برای تقلید به او مراجعه کردند.

مرجعیت عامه پس از آخوند خراسانی به سید محمد کاظم طباطبائی یزدی و میرزا محمد تقی شیرازی منتقل شد و شیرازی، نخستین مرجعی بود که احتیاطات خود را به اصفهانی ارجاع داد.

همچنین نوشته‌اند که شیرازی، ابوالحسن اصفهانی و نیز شریعت اصفهانی را پس از خود شایسته مقام مرجعیت معرفی کرده بود.

پس از وفات نائینی و حائری یزدی در ۱۳۵۵ق و آقا ضیاء عراقی در ۱۳۶۱ق، مرجعیت تقلید شیعیان در بخش عمده جهان تشیع در شخص اصفهانی منحصر شد. او، تمام استفتائات و نامه‌هایش را خودش جواب می‌داد و درخواست اطرافیان برای استخدام نویسنده را رد کرد. او توجیه رد این درخواست را حفظ آبرو و فاش نشدن نام کسانی که در برخی نامه‌ها به او ناسزا می‌گفتند می‌دانست.

آیت الله بروجردی در پاسخ به تعدادی از تجار تبریز که در زمان حیات آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی از وی درخواست رساله کرده بودند، نوشت: «رساله دادن برای من آسان است، ولی شق عصای (دو دستگی) مسلمین است. فعلا پرچم اسلام در دست آیت الله اصفهانی است. ایشان، مرجع عموم هستند.»

شاگردان

آیت الله اصفهانی شمار بسیاری از مجتهدان و محققان فقه و اصول را در حوزه علمیه نجف تربیت کرد؛ از جمله آنان، می‌توان شخصیت‌هایی، چون میرزا حسن بجنوردی، سید محمود حسینی شاهرودی، سید محسن حکیم، سید محمد هادی میلانی، سید محمد حسین طباطبایی را یاد کرد.

آثار

آثار علمی بازمانده از آیت الله اصفهانی را می‌توان به ۵ دسته تقسیم کرد:

نخست و مهمتر از همه، تقریرات فقهی و اصولی اوست که به وسیله جمعی از شاگردان ضبط و نگارش شده است.

یک دوره کامل از تقریرات او به دست میرزا حسن سیادتی سبزواری در فاصله سال‌های ۱۳۳۸-۱۳۴۵ق در چند مجلد نوشته شده، و نسخه‌ای دیگر از تقریرات او توسط شیخ محمدرضا طبسی جمع‌آوری شده است.

از این میان، منتخباتی از تقریرات اصفهانی در علم اصول، نشان دهنده جایگاه علمی و ثمره استفاده ممتد او از محضر آخوند خراسانی است و شاید مهمترین نمونه آنها تقریرات استصحاب اصفهانی به تحریر شیخ محمد تقی آملی از شاگردان او باشد.

دسته دوم، نگارش تقریرات فقهی و اصولی استادان اصفهانی است که وی آنها را ضبط و تالیف کرده است.

مهمترین این آثار، همان است که نویسندگان زندگی نامه آیت الله اصفهانی از آن به شرح کفایة الاصول آخوند خراسانی تعبیر کرده‌اند که به احتمال قوی باید تقریرات اصول آخوند خراسانی بوده باشد.

دسته سوم از آثار علمی اصفهانی، رساله‌های عملیه و فتوایی اوست که مهم‌ترین آن‌ها با عنوان وسیلة النجاة، شامل یک دوره کامل فقه از طهارت تا ارث به سبک العروة الوثقی تالیف سید محمد کاظم طباطبایی یزدی است.

نسخه کامل این اثر در ۱۳۵۵ق به چاپ رسیده و نسخه‌های خلاصه شده آن که شامل مسائل مورد احتیاج مقلدان در زندگی بود، ۱۶ بار در ۴۴ هزار نسخه چاپ شده است.

وسیلة النجاة به عنوان متنی فتوایی مورد توجه فقیهان بزرگ نسل‌های بعد قرار گرفته، که تحریر الوسیلة امام خمینی، بهترین نمونه آن است. این کتاب توسط ابوالقاسم صفوی اصفهانی (د۱۳۷۰ق) با عنوان صراط النجاة به فارسی ترجمه شد و در ۱۳۳۴ق، و بار دیگر در ۱۳۴۵ق به چاپ رسید.

همچنین رساله عملیه اصفهانی به زبان فارسی با نام ذخیرة الصالحین در دوران زندگی او ۳ بار به چاپ رسیده است.

نیز متنی فتوایی با عنوان مناسک حج از او به فارسی در ۱۳۴۲ق در نجف انتشار یافته، و همچنین گزیده‌ای از رساله‌های عملیه او با نام منتخب الرسائل ۴۲بار به چاپ رسیده است.

دسته چهارم از آثار اصفهانی حواشی او بر تالیفات دیگران، مانند حاشیه او بر تبصرة المتعلمین علامه حلی است؛ که بار‌ها در نجف، ایران و هند به چاپ رسیده است.

 

همچنین حاشیه بر العروة الوثقی تالیف سید محمدکاظم طباطبایی، حاشیه بر نجاة العباد صاحب جواهر چاپ مکرر در نجف، حاشیه بر ذخیرة العباد فاضل شربیانی و حاشیه بر مناسک الحج شیخ مرتضی انصاری را باید یاد کرد.

دسته پنجم از آثار اصفهانی، مجموعه‌ای از فتاوی اوست که به قلم خود او نیست و به وسیله دیگران براساس فتاوی او تنظیم شده است، از جمله:

انیس المقلدین که آن را سید ابوالقاسم صفوی موسوی اصفهانی جمع و تألیف کرده است.

تحفة العوام که گزیده‌ای از فتاوی اصفهانی تألیف خواجه فیاض حسن هندی به زبان اردو است.

رساله‌ای در احکام عبادات به زبان ترکی که در میان شیعیان کرکوک در عراق متداول بوده است، ولی از محل و تاریخ چاپ آن اطلاعی در دست نیست.

فعالیت‌های سیاسی

فتوای آیت الله سید ابوالحسن در حمایت از انقلاب ۱۹۲۰ مردم عراق

بسم الله الرحمن الرحیم.

سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقی.

وظیفه دینی بر همه مسلمانان لازم می‌گرداند که در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامی تا آنجا که قدرت دارند بکوشند و بر همه ما واجب و لازم است که سرزمین عراق را که مشاهد ائمه هدی علیهم السلام و مراکز دینی ما در آنجاست، از تسلط کفار حفظ نموده و از نوامیس دینی آن دفاع کنیم. من شما را بر این موضوع دعوت کرده و ترغیب می‌نمایم.

خداوند ما و شما را برای خدمت به اسلام و مسلمین موفق فرماید.

سید ابوالحسن اصفهانی از فعالیت سیاسی دور نبود و در برهه‌های حساس به ایفای نقش پرداخت.

او در مشروطه پیرو افکار و آرای استاد خود، آخوند خراسانی بود. آنان بر خلاف سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، به اصول حکومت مشروطه و محدود کردن قدرت استبداد معتقد بودند.

بر پایه همین پیشینه بود که آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی در ۳ جمادی‌الاول ۱۳۲۸ق اصفهانی را در اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی ۱۳۲۵ق در شمار یکی از ۲۰ مجتهد طراز اول مطلع از مقتضیات زمان برای احراز انطباق مصوبات قانونی مجلس شورای ملی با احکام فقه شیعه به مجلس معرفی کردند. اما اصفهانی این پیشنهاد را رد کرد و تصمیم گرفت در نجف بماند. او در ۲ ذیقعده ۱۳۲۸ق (۱۳ آبان ۱۲۸۹ش) در تلگرافی این موضوع را به مجلس شورای ملی ایران اطلاع داد.

دیگر فعالیت مشهور سیاسی اصفهانی در ۱۳۴۱ق است. در آن سال، مهدی خالصی، انتخابات مجلس موسسان عراق را تحریم کرد و به همین سبب به دست انگلیسی‌ها به حجاز تبعید شد. اصفهانی و دیگر عالمان شیعه از جمله میرزا حسین نائینی و سید علی شهرستانی، در اعتراض به این تبعید عراق را به مقصد ایران ترک کردند. با این کار حاکم عراق به تعویض تبعیدگاه مهدی خالصی از حجاز به ایران و بازگشت مراجع تقلید شیعه از ایران به عراق رضایت داد. اصفهانی و همراهانش پس از حدود ۱۱ ماه اقامت در ایران در ۱۸ رمضان ۱۳۴۲ق به عراق بازگشتند.

در همین راستا می‌توان به ماجرای ملاقات آیت الله سید ابوالحسن بعد از جنگ جهانی دوم با سفیر انگلستان اشاره کرد. سفیر بریتانیا با تقدیم پیام دولت متبوع خویش، گفت: عالیجناب! دولت انگلستان نذر کرده بود! که اگر بر آلمان نازی پیروز گردد، صدهزار دینار! خدمت‌ِ شما تقدیم دارد، تا در هر موردی که خود شایسته می‌دانید، هزینه کنید! سید گفت: مانعی ندارد! سفیر، بی‌درنگ یک قطعه چک صدهزار دیناری تقدیم نمود. سید هم آن را گرفت و زیرِ تشک‌ِ خود گذاشت! طولی نکشید که به سفیر و همراهانش گفتند: ما می‌دانیم که در این جنگ، بسیاری از مردم، آواره و از هستی ساقط شدند. از طرف ما به دولت متبوع خود بگویید: سید ابوالحسن به نمایندگی از مسلمانان، وجه‌ِ ناقابلی به منظور کمک به آسیب دیدگان‌ِ جنگ، تقدیم می‌دارد و از کمی وجه معذرت می‌خواهد! چرا که خود می‌دانید ما در شرایط مشابهی هستیم. آنگاه، چک سفیر بریتانیا را از زیرِ تشک درآورد و یک قطعه چک صد هزار دیناری! نیز از خود روی آن گذاشت و با عذرخواهی به سفیر بریتانیا داد!

با این تدبیرِ ظریف و سخاوت سید ابوالحسن، سفیر انگلیس، شرمنده و رنگ‌ِ چهره‌اش تغییر کرد! اجازه مرخصی خواست و با بوسیدن‌ِ دست آن مرجع بزرگ از بیت ایشان خارج شد! نماینده انگلیس بعد از ترک‌ِ جلسه، گفت‌: ما می‌خواستیم شیعیان را استعمار کنیم و آنان را بخریم! اما سید ابوالحسن، ما را خرید! و پرچم‌ِ اسلام را در بریتانیا بر زمین کوبید! بعد از رفتن‌ِ وی علمای حاضر در مجلس، از سید پرسیدند:اگر آن وجهی که به سفیر انگلیس تقدیم کردید، به مصرف حوزه علمیه می‌رسید، بهتر نبود؟! «مرحوم سید» در جواب گفت: سهم امام باید در ترویج اسلام و مذهب صرف گردد، به نظر من یکی از مواردی که می‌توانستیم بهترین بهره‌برداری را در ترویج اسلام بنماییم، همین مورد بود.

منبع: جماران