ورلد بوک وبلاگی با مطالب جالب و کاربردی برای زندگی بهتر

ورلد بوک وبلاگی با مطالب جالب و کاربردی برای زندگی بهتر

امام علی(ع) : آدم عاقل کسی است که حتی یک نَفَس از عُمر خود را در چیزی که برایش سودی ندارد به هَدَر نمی دهد.هر روزی که بگذرد قسمتی از وجود تو را با خود میبرد

امام هادی (علیه السلام) در قفس شیرها

یكی از كرامات و معجزات امام هادی (علیه السلام) كرنش و تعظیم شیرهای درنده در مقابل ایشان می باشد. 
ماجرا این گونه بود كه: در ایام متوكل عباسی زنی ادعا كرد كه من حضرت زینب هستم و متوكل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سال های زیادی گذشته است.
آن زن گفت: رسول خدا در من تصرف كرد و من هر چهل سال به چهل سال جوان می شوم.

متوكل، بزرگان و علما را جمع كرد و راه چاره خواست.
متوكل به آنان گفت: آیا غیر از گذشت سال، دلیل دیگری برای رد سخنان او دارید؟
گفتند: نه.
آنان به متوكل گفتند: هادی(علیه السلام) را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را روشن كند.
امام علیه السلام حاضر شد و اول آن زن را نصیحت کردند که حضرت زینب علیهاالسلام از دنیا رفته اما بیفایده بود.
لذا به متوکل فرمود: این دروغگو است و زینب در فلان سال وفات كرده است. 
متوكل پرسید: آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟
امام فرمود: بله و آن این است كه گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است. ( البته گوشت بدن فرزندان بلاواسطه حضرت زهرا علیه السلام بر درندگان حرام است نه همه سادات) 
متوكل خواست آن زن را در قفس بیندازد تا معلوم شود كه دروغ می گوید، او گفت: یك نفر دیگر را آزمایش كنید. برخی از دشمنان امام به متوكل پیشنهاد كردند كه خود امام داخل قفس برود!.
متوکل هم خیلی خوشحال شد که الآن امام هادی علیه السلام در قفس شیرها، طعمه درندگان می شود
متوكل به امام عرض كرد: آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟! نردبانی آوردند و امام (علیه السلام) داخل قفس رفت و در داخل قفس شش شیر درنده بود❗️

وقتی امام (علیه السلام) داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام (علیه السلام) خوابیدند و امام (علیه السلام) آن ها را نوازش كرد و با دست اشاره می كرد و هر شیری به كناری می رفت.
حضرت وارد قفس شیرها شد، شیرها به حالت خاصی به گرد حضرت جمع شدند و مؤدبانه نشستند. یکی از شیرها که پیرتر از همه بود، به حضرت عرض کرد که من چون ناتوان شده ام، وقتی غذا به داخل قفس می اندازند، نمی توانم زودتر از شیرهای جوانتر، خود را به غذا برسانم و غالباً گرسنه می مانم. امام هم با همان زبان حیوانات به شیرهای جوانتر سفارش شیر پیر را می کند.
این اصلاً جای شگفتی ندارد، چرا که وقتی حضرت سلیمان با حیوانات از جمله مورچه، هدهد و ... حرف می زند، ائمه ما، که طبق اعتقاداتمان مقامشان از انبیا بالاتر است، قطعا می توانند با حیوانات سخن بگویند.
وزیر متوكل به او گفت: زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود.
متوكل از امام هادی (علیه السلام) خواست كه بیرون بیاید و امام (علیه السلام) بیرون آمد.
امام فرمود: هر كس می گوید فرزند فاطمه (سلام الله علیها) است داخل شود.
متوكل به آن زن گفت: داخل شو.
آن زن گفت: من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این كار وا داشت و مادر متوكل شفاعت كرد و آن زن از مرگ نجات یافت.
و این چنین ائمه علیهم السلام قدرت خودشان را نشان می دادند تا معرفت شیعیان نسبت به مقام امامت بالا رود.

منابع:
بحار الانوار، ج 50، ص 149، ح 35، چاپ ایران؛ منتهی الآمال، ج 2، ص 654، چاپ هجرت؛ تاریخ‏ قم، ص 201-202.

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست

 

شهادت امام هادی علیه السلام😭

23:05 1400/11/15 - یوری بویکا

شهادت امام هادی علیه السلام😭

مقام: امام دهم
نام: علی‌
القاب: هادی، نقی
کنیه: ابوالحسن
پدر: امام جواد علیه السلام
مادر: سمانه
زادروز: ۱۵ ذی الحجه سال ۲۱۲ هجری قمری
زادگاه: مدینه
مدت امامت: ۳۴ سال
مدت عمر: ۴۲ سال
تاریخ شهادت: ۳ رجب سال ۲۵۴ هجری
علت شهادت: مسمویت توسط زهر
قاتل: معتضد عباسی لعنه الله
مدفن: سامرا


آن حضرت در شهر سامرا به شهادت رسیدند. در مورد شهادت امام هادی علیه السلام و قاتل آن حضرت اختلاف است: 
برخی معتمد عباسی را قاتل آن حضرت میدانند (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتمد رخ داده است)
و به عقیده ی برخی دیگر معتضد عباسی، فرمان قتل آن بزرگوار را صادر و معتمد آن را اجرا کرد. (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتز روی داده است.)

پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.


پانویس:
۱- طبرسی، إعلام الورى، ج‏۲، ص۱۰۹
۲-  بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۱۵
۳- بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۱۳
۴- تحلیلی از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت امام هادی علیه السلام، علی رفیعی، مرکز انتشارات حوزه علمیه قم دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۷۰

-----------------------------------------------------------------

 امام هادی علیه السلام در سال 212 متولد شدند و در سال 254 به شهادت رسیدند و قبر مطهرشان در منزل خود امام (خانه امام عسگری (علیه السلام) و خانه حضرت صاحب الامر سلام الله علیه) قرار دارد. 
انشاء الله خداوند به همه شیعیان آنحضرت توفیق دهد در این ایام به زیارت این دو امام عزیز مشرف شوند.

نکاتی در خصوص مسائل فرهنگی در زمان امام هادی علیه السلام

تحولات فرهنگی و اجتماعی بسیار زیادی در زمان امام دهم علیه السلام در شیعه و در جامعه اسلامی رخ داد. مسائل کلامی جدیدی مطرح گردید که امام هادی علیه السلام به آنها جواب می دادند، مانند:

مسئله جبر و اختیار

شاید مهمترین مسئله اعتقادی در زمان امام هادی مسئله جبر و اختیار بود و حکومت عباسی به واسطه اغراض سیاسی مروج تفکر جبری گری بود، که متاسفانه هم اکنون نیز در بسیاری از کشورهای اسلامی سایه افکنده است. تفکر جبری گری نوعی مجوز فرار از مسئولیت بود
تفکر جبری یعنی اینکه هر کاری که انجام شود بگوییم کار خدا بوده است. و خود را تبرئه کنیم. 
امام هادی علیه السلام بود که در این شرایط این مساله را بیان کرد که: "لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين" یعنی جبر اشتباه است و اختیار نیز اشتباه است و کارهایی که انجام می دهیم، نه صد درصد مختاریم و نه صد در صد مجبور بلکه در کارها هم ما نقش داریم و هم خدای متعال.


حادث یا قدیم بودن قرآن

مسئله دیگری که بنی عباس مطرح کرد بحث حدوث یا قدیم بودن قرآن بود. بنی عباس بواسطه اغراض سیاسی  اهل سنت را به دو دسته تقسیم کرده بود، عده ای می گفتند قرآن حادث است و عده ای می گفتند قرآن قدیم است و اهل سنت را به جان یکدیگر انداخته بود.

امام هادی علیه السلام فرمود: فایده این بحث چیست؟ و فرموند: تلفظ ما به قرآن حادث است، و با این روش شیعه را از وارد شدن به جریان نجات دادند و نگذاشتند تفرقه بین آنها بیافتد. امام خمینی نیز در کتابهایش فرموده است که قرآن قدیم است ولی تلفظ ما به قرآن حادث است.


مسئله رزق

لقمه حرام آیا رزق انسان است، یا خیر؟ و یا اینکه بعضی ها اینقدر ثروت اندوزی می کنند و می گویند رزق من بود آیا درست است یا خیر؟ از دیگر مسائل بود 

امام هادی علیه السلام به آن پاسخ داد و فرمود: رزق چیزی نیست که در اختیار شما است اگر کسی نانی در دست او است، رزق او نیست، آن چیزی رزق او است که از گلویش پایین برود و حلال باشد. امام علیه السلام با بیان این مسئله به مردم یاد می داد که حرص و طمع نداشته باشند و ثروت اندوزی نکنند و قناعت داشته باشند.

تشبیه خدا

خلفای عباسی به شدت طرفدار تشبیه بودند یعنی خداوند متعال را به صورت انسان، فرض و معرفی می کردند همانند تفکر مادی گرا ها . البته اصل این تفکر برای زمان بنی امیه است و بنی امیه طرفدار و مروج جبر و تشبیه بودند و این موضوع به بنی عباس نیز رسید. یعنی بنی عباس می گفتند خدا مثل انسان است، دست دارد، راه می رود و ... 
در حالی که امام هادی به ما یاد داد که خدا شبیه ندارد، لیس کمثل شیء (سوره شوری آیه 11)، خدا جسم ندارد و تشبیه شدنی نیست.

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

خواندن"قل هو الله احد"در ماه رجب

سید بن طاووس در اقبال فضیلت بسیار از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده برای خواندن"قل هو الله احد"
1- ده هزارمرتبه 
2- یا هزار مرتبه 
3- یا صد مرتبه در ماه رجب 

وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر کس سوره ی توحید را هزار مرتبه قرائت کند، در روز قیامت با اعمال هزار پیامبر و هزار فرشته محشور میشود و هیچ کس از او نزدیکتر و مقرب تر به خدای تعالی نیست، مگر کسی که بیش از او سوره ی توحید خوانده باشد و این پاداش در ماه رجب دو برابر میشود.

اقبال الاعمال ج 3 ص217

مرحوم آیت الله کشمیری (ره) سفارش می فرمودند : در ماه رجب خواندن سوره مبارکه توحید (قل هوالله احد) 10000 مرتبه بسیار نافع و خوب است {در کل  یک ماه رجب 10000 و تقسیم تعداد خواندن روزانه به عهده ذاکر}
جهت سهولت قرائت ده هزار بار سوره ی توحید در این ماه ، می توانید روزانه ۳۳۳ بار این سوره ی شریف را قرائت نمایید تا در پایان ماه ۱۰ هزار بار تکمیل گردد. 

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

مامون جمع زیادی از بزرگان؛ درجه داران و نظامیان و فقها و سایر اقشار مردم را در مجلس خود جمع کرد و سپس علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه را دعوت کرد و ایشان را کنار خویش قرار داد.

سپس حاجب بلند شد و با بی شرمی خطاب به امام رضا گفت: به راستی که مردم حکایت عجیب و غریبی از تو تعریف می کنند و در وصف تو زیاده روی کرده اند.
سپس گفت آن بخاطر این است که دعا کردی تا خداوند برای ما باران بفرستد و خدا دعای تو را مستجاب کرد و مردم آن را نشانه یا معجزه از تو می خوانند و میگویند نظیری در دنیا مانند آن نیست. 

خداوند سلطنت امیر را دائم گرداند و دیگر این امیر نمی تواند با این دروغگوئی ها که انجام میدهی تو را در مقام ولایت عهدی قرار دهد.امام فرمودند من گفته ها و حرف های مردم را در مورد خود انکار نمی کنم و آن بخاطر فضلی است که خدای تبارک و تعالی به من داده است.

من دوست ندارم که در این مقام ولایت عهدی باشم و اصلا دوست ندارم که ولی عهد باشم و آنچه در مورد امیر خود گویی ، خود امیر این مقام و جایگاه ولایت را به اجبار به من داده همان گونه که پادشاه مصر یوسف نبی را برگزید و آن بخاطر آنچه می دانست بود.

در آن وقت حاجب غضب کرد و گفت ای ابن موسی! 
به راستی که خداوند باران را فرستاد و آنقدر که او می خواست و هیچ تاخیری و زودرسی در آمدن باران نیست، آیا باران آمدن را معجزه ای برای خود قرار دادی تا برای خود منزلت و مقامی بین مردم قرار دهی گویا تو مانند معجزه ابراهیم خلیل آورده ای.

اگر تو راست می گویی این تصویر دو شیر که نزدت روی فرش مجسم شده را زنده کن و به آنها بگو که مرا به هلاکت برسانند اگر چنین کاری توانستی انجام بدهی برای تو نزد مردم معجزه ای خواهد بود و اما باران خودش می آید و معجزه ای در کار نیست تو حق نداری بگویی که با دعای تو این باران آمده است.

راوی گوید حاجب با دو شیر که روی تخت پادشاهی مامون نقش بسته شده اشاره کرد بود.حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه به آن دو شیر فرمودند به این فاجر گنهکار و طغیانگر حمله کنید و او را تکه پاره کنید تا اثری از او روی زمین باقی نماند.

راوی گفت یکباره با تعجب دیدم که آن دو شیر به اذن خدای تبارک و تعالی و فرمان حجت خدا به دو شیر واقعی تبدیل شدن و بی درنگ بر حاجب حمله کردند و او را تکه تکه کرده، خوردند و خون هایش را لیسیدند.
در همان وقت مردم جمع حاضر با وحشت و ترس و لرز به آن صحنه نگاه می کردند و از تعجب دهان هایشان باز مانده بود.

وقتی آن دو شیر از خوردن حاجب فارغ شدند نزد امام رضا علیه السلام آمدند و اشاره کردند به مامون و به امام عرض کردند ای ولی خدا! در مورد این ملعون چه امری به ما میکنید آیا او را مانند حاجب فاسق تکه پاره کنیم و او را بخوریم؟

وقتی مامون چنین شنید بی هوش بر زمین افتاد امام رضا به آن دو شیر فرمودند در جای خود بایستید تا به شما بگویم چکار کنید سپس حضرت فرمودند آب گلاب بیاورید و روی صورت مامون بپاشید تا به هوش آید. 

وقتی به هوش آمد دو شیر بار دیگر عرض کردند : 
ای سرور و مولای ما! ای فرزند رسول خدا! آیا اجازه میدهید او را به هلاکت برسانیم؟ حضرت فرمودند خیر! به راستی که خداوند در مورد این شخص تدبیری کرده و خداوند میداند با او چکار کند.

سپس آن دو شیر فرمودند اکنون چه دستوری به ما می دهید؟حضرت فرمودند به شکل قبلی خود بازگردید و به شکل قبلی خود درآمدند. 

سپس مامون گفت الحمدالله که مرا از شر حمید بن مهران، یعنی همان حاجب خورده شده به وسیله شیرها نجات دادید. سپس به حضرت گفت این مقام و خلافت برای جد شما رسول الله است و اگر می خواهی من از مقام و منصب خویش عزل میشوم و خودت را در این مقام منصوب می کنم.

حضرت فرمودند اگر میخواستم در این جایگاه باشم با تو مناظره نمیکردم زیرا خداوند متعال اطاعت کردن خلایق دیگر را به من داده است. 
به اذن خداوند تبارک و تعالی هر چه به آفریده ها بگویم بی درنگ انجام خواهند داد همان گونه که به این دو شیر امر فرمودم.

به راستی که خداوند در امرم تدبیری قرار داده است و به من فرمان داده که به تو اعتراضی نکنم همان گونه که به یوسف نبی امر فرموده است که زیر دست پادشاه مصر فرعون انجام وظیفه کند.نقل شده بعد از آن مامون ضعیف و ضعیف تر شد و سرانجام تصمیم گرفت که حضرت را به شهادت برساند.

منابع

عیون أخبار الرضا علیه السلام: ۲ / ۱۶۷ ح ۱
الوسائل: ۵ / ۱۶۴ ح ۲ 
البحارالانوار: ۴۹/ ۱۸۰ ح ۱۶
اثبات الهداة: ۳ / ۲۵۹ ح ۳۵
العوالم: ۲۲ / ۳۴۱ ح ۱ 
مدینة المعاجز ۷ / ۱۴۵

نقل شده از کانال تلگرامی داروخانه معنوی به نشانی Manavi_22@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

زنده‌ها نباید ساکنین قبرستان را فراموش کنند

رفتن بر سر قبر اموات و گذشتگان و طلب مغفرت برای آنها همواره مورد تأکید بزرگان دینی بوده است. امام رضا (علیه السلام) در اینباره فرموده‌اند: هر کس قبر مؤمنی را زیارت کند و در کنار آن هفت مرتبه سوره قدر (إنّا اَنزلناه) بخواند، خداوند او را با صاحب قبر می‌آمرزد. قرائت فاتحه، اقامه‌ نماز قضا به نیابت اموات و یا نماز مستحب و هدیه ثواب آن به اموات و هم چنین زیارت، صدقه، یا هرگونه خیرات دیگری که برای اموات انجام می‌گیرد، در واقع نوعی «هدیه» است که از طرف بازماندگان در دنیا برای رفتگان و اموات ارسال می‌گردد و به آنها نیز می‌رسد.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمودند: هر جمعه ارواح مومنین مقابل خانه‌هایشان می‌آیند و هر یک با آواز حزین و گریه‌، فریاد می‌زند‌ ای اهل و اولاد من‌! ای پدر و مادر من! ای خویشان من به ما مهربانی کنید و با آنچه ما برای شما گذاشتیم که اکنون حساب و کتاب و عذابش برای ماست و نفعش برای شما برای ما نیز درهمی یا قرص نانی یا جامه و لباسی هدیه و خیرات کنید تا خداوند از لباس‌های بهشتی به شما بپوشاند. آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گریه کرد تا حدی که دیگر قدرت بر سخن گفتن نداشت. سپس فرمود: این برادران مُرده شما می‌گویند: وای بر ما اگر از آنچه که در دست ما بود در راه خدا انفاق می‌کردیم الآن به شما محتاج نبودیم.

آنگاه با حسرت و پشیمانی برمی‌گردند. در خاتمه فرمودند: زود برای مردگانتان صدقه بفرستید. امام رضا (علیه السلام) درباره اهمیت زیارت قبر مؤمن می‌فرمایند: هر کس قبر برادر مؤمن خود را زیارت کند و دست خود را روی قبر بگذارد و سوره قدر (إنّا اَنزلناه) را 7 مرتبه بخواند، از عذاب و رسوایی روز قیامت نجات می‌یابد. حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: کسی که به قبرستان برود و سوره «قل هو الله احد» را 11 مرتبه بخواند و ثواب آن را برای اموات بفرستد، به عدد مُردگان به او پاداش داده می‌شود.

نقل شده از کانال تلگرامی کربلا به نشانی karballa_ir@

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست

اين‌ الرجبيون؟

00:06 1400/11/14 - یوری بویکا

اين‌ الرجبيون؟

در ماه رجب فرشته ای تا صبح اينگونه ندا ميدهد:
👈 خوشا‌ به‌ حال‌ رجبيون، خوشا به حال آنان كه والايی ماه رجب را دريافته‌اند، خوشا به حال آنان كه از بركت‌ ماه‌ رجب نصيبی اندوخته‌اند.

 اين‌ الرجبيون؟ 

در صحرای محشر بیرقی افراشته می شود و همه مردم از اولین و آخرین زیر لواء آن قرار می گیرند، با اینکه وادی بسیار وسیع است، اما جای سوزن انداختن نیست و مردم مانند تیر در ترکش به سختی در کنار هم قرار گرفته اند《بحارالانوار، ج 7، ص ۱۱۱》، همه سر در گریبان حسرت فرو برده اند و عرق شرم از سر و رویشان می‏‌چکد و البته زمین نیز همچنان بی‏قرار حادثه‏‌ای در شرف وقوع است《نهج‏‌البلاغه، خطبه 102》، گنهکاران و فریب خوردگان قرار ندارند و اهمال کاران و غفلت زدگان چون گنگ خواب دیده حیرت زده اند...
جملگی در انتظار موعد رسیدگی به نامه اعمال تک تک بندگان هستند که ناگهان منادی ندا سر می دهد که «أین ‏‌الرجبیون»، اهل ماه رجب کجایید؟

جمعی بر می‏‌خیزند که چهره‏‌شان چون قرص تمام ماه درخشان است، صفوف پریشان و متحیر اهل محشر را می‌شکافند و در پیشگاه حقیقت هستی و مالک این روز می ایستند. منادی، ندا سر می‏‌دهد که بهشت بر شما گوارا باد و ایشان با آرامشی رشک برانگیز به سمت مامن الهی حرکت می‌نمایند که زمزمه ای برمی خیزد که: 
👈"اینها چه کسانی بودند که چنین با احترام و آسان از صراط گذشتند؟"👇
یکی از همان سیرتان پاسخ می گوید که: ما رجبیون هستیم، زنان و مردانی که وقتی ماه رجب با تمام رحمتش بر ما سایه افکند با روی گشاده به استقبالش رفتیم، روزهایی از آن را روزه گرفتیم و شب‌هایش را به عبادت صاحبش گذراندیم
《ثمرات الحیاط، ص 451، پیامبر اکرم (ص)》. از همین روست که در این روز که نه ثروت های اندوخته‏‌تان در دنیا و نه فرزندان برومندتان به کارتان نمی آیند 《قرآن کریم، شعرا؛ آیه 88》 نجاتمان بخشید و مقام شفاعت‌مان داد 《ثمرات الحیاط، ص 252》، ما در ماه او که همان ماه رجب است از بذل مال دریغ نورزیدیم، تا برای آخرت خویش توشه‏‌ای فرستاده باشیم و خداوند بخشاینده به پاس این عمل‏ها مقامی مرحمت فرمود، که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده است  《بحارالانوار، ج 20》

دروازه‏‌های مهر و مهربانی باز شده است و سفیر مهربانی حضرت حق بشارت می دهد که:
"ای مردم، خدا همراه با برکت و رحمت و مغفرت رو به سوی شما آورده و درهای رحمت در این ماه گشوده است"، 
پس کسانی که پس از گشایش، در آن را می بندند چه عذری دارند؟

ای دوست بدان که :«رجب» نام نهری است در بهشت که از شیر سفیدتر است و از عسل شیرین تر. پس هر کس روزی از ماه رجب را روزه بگیرد، از آن نهر سیراب خواهد شد. به فرموده نبی: « ماه رجب، ماه خداست در غایت حرمت و فضیلت. اگر کسی روزی از این ماه را روزه بگیرد خدای را خشنود و شعله غضب الهی را خاموش نموده است و دری از درهای جهنم به روی او بسته می شود. ماه رجب ماه استغفار امت من است . رجب را اصب نیز نامیده اند زیرا که در این ماه ، رحمت‌ خدا بر امت من ریزش می یابد .»

ماه‌ رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در ‌فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده كه: 
ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى‌ در‌ حرمت‌ و‌ فضیلت‌ به‌ آن‌ نمی‌رسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب‌ ماه‌ خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است. كسى كه یك روز از ماه‌ رجب‌ را‌ روزه دارد موجب خشنودى خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهى از او دور گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد. 

از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام روایت است كه: هر كس یك‌ روز‌ از‌ ماه‌ رجب‌ را‌ روزه‌ بگیرد، آتش جهنم یك سال، از او دور شود و هر كس سه روز از آن را روزه دارد بهشت او را واجب گردد.

از امام صادق علیه السلام روایت است كه حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود كه: 
ماه‌ رجب‌ ماه‌ استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب‌ آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" می‌گویند زیرا كه رحمت‌ خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مى‏شود پس بسیار بگوئید: 

 

«أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ»

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

امام باقر علیه السلام
«سخن طیب و پاکیزه را از هرکه گفت بگیرید، اگرچه او خود بدان عمل نکند.»

(تحف‌العقول ص۲۹۱)

امام باقر علیه السلام
«هركس در كار دنيايش كسل و بى‌حال باشد، 
در كار آخرتش بى‌حال‌تر است.آگاه باشید
 تنبلی به دین و دنیای انسان آسیب می زند»

امام باقر علیه السلام
افزایش نعمت از جانب خدا قطع نمی شود 
مگر آنگاه که شکرگزاری از طرف بنده قطع شود.

امام باقر علیه السلام
آن گاه كه كسى نزدشما خواستگــارى كرد
و دينـــدارى و امانتــدارى اش را پسنديديد،
به او همسر بدهيد؛ و اگر چنين نكنيد، در
 زمين فتنه و فسادى بزرگ روى خواهد داد.

(الكافی)

امام باقر علیه السلام
بر شما باد دعاى در سحر تا طلوع آفتاب،
 زیرا ساعتى است که رزق انسانها تقسیم
 مى گردد و نیازهاى بزرگ و مهم برآورده
 مى شود.

(عده الداعی/ص67)

امام باقر علیه السلام
همانا اهل صبر بی حساب وارد بهشت میشوند👌
خداوند هم در قرآن و سوره بقره بعد از شمردن آزمایشهای الهی مثل ترس گرسنگی و مشکلات مالی و جسمی فرموده است
و مژده بده صابران را👌

 امام باقر علیه السلام
هيچ عبادتى در روز جمعه نزد من دوست
 داشتنى تر از صلوات بر پيامبر و آل او
 نيست.

(وسائل الشيعه ، ج 7 ، ص 388)

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

امام باقر علیه‌السلام

آن‌ چه ستمدیده از دین ستمگر می‌گیرد، بیشتر است از آن‌ چه ستمگر از دنیای ستمدیده می‌ستاند!

(بحارالأنوار ج۷۲ ص۳۱۱)

امام باقر عليه‌السلام

از كسى كه تو را مى‌گرياند اما خيرخواه توست، پيروى كن و از كسى كه تو را مى‌خنداند اما با تو روراست نيست، پيروى مكن.

(المحاسن ج۲ ص۴۴۰)

امام باقر عليه‌السلام

دنيا را چون منزلى بدان كه در آن فرود آمده‏‌اى و سپس از آن مى‌كوچى، یا مثل ثروتی بدان كه در عالم خواب يافته‏‌اى و چون بيدار شوى خبرى از آن نيست.

منابع:
الزّهد ص۵۰
بحارالانوار ج۷۰ ص۱

نقل شده از کانال تلگرامی کَلَامُکُم نُور وَ اَمرُکُم رُشد به نشانی ahadisegoharbar@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

مگر نمى توان در لباس حکومت به عبادت برخاست ؟ حکومت منطقه اى را بپذیر ، وزیرى شایسته براى تو قرار مى دهم تا اکثر امور منطقه را به دست گیرد و تو هم به عبادت و طاعت مشغول باشى

روزى وزیر هارون در مجلس بود ، در آن اثنا پسر هارون که نامش قاسم بود و لقبش موتمن آمد بگذرد ، جعفر برمکى خندید ، هارون از سبب خنده پرسید ، پاسخ داد ، بر احوال این پسر مى خندم که تو را رسوا نموده ، اى کاش این پسر به تو داده نمى شد ! این است لباس و وضع و روش و منش او ، با فقرا و تهیدستان مى نشیند.

هارون گفت : حق دارد ، زیرا ما تاکنون منصب و مقامى به او واگذار نکرده ایم ، چه خوبست حکومت شهرى را در اختیارش بگذاریم ، امر کرد او را به حضور آوردند ، وى را نصیحت کرد و گفت : مى خواهم تو را به حکومت شهرى منصوب نمایم ، هر منطقه اى را علاقه دارى بگو. گفت : اى پدر ! مرا به حال خود بگذار ، علاقه ام به بندگى خدا بیش از حکومت است ، تصور کن فرزندى چون مرا ندارى

هارون گفت : مگر نمى توان در لباس حکومت به عبادت برخاست ؟ حکومت منطقه اى را بپذیر ، وزیرى شایسته براى تو قرار مى دهم تا اکثر امور منطقه را به دست گیرد و تو هم به عبادت و طاعت مشغول باشى.

قاسم گفت : من هیچ نوع برنامه اى را نمى پذیرم و زیر بار قبول امارت و حکومت نمى روم .هارون گفت : تو فرزند خلیفه و حاکم و سلطان مملکتى پهناور و سرزمینى وسیع هستى ، چه مناسبت دارد که با مردمان بى سر و پا معاشرى و مرا در میان بزرگان سرشکسته کرده اى ؟ قاسم پاسخ داد : تو هم مرا در میان پاکان و اولیاى خدا از اینکه فرزند خود مى دانى سرشکسته کرده اى!

 

نصیحت هارون و حاضران مجلس در او اثر نکرد ، از سخن گفتن ایستاد و در برابر همه سکوت کرد. حکومت مصر را به نام او نوشتند ، اهل مجلس به او تبریک و تهنیت گفتند. چون شب رسید قاسم از بغداد به جانب بصره فرار کرد ، به وقت صبح هر چند تفحص کردند او را نیافتند .مردى از اهالى بصره به نام عبد الله بصرى مى گوید : من در بصره خانه اى داشتم که دیوارش خراب شده بود ، روزى آمدم کارگرى بگیرم تا دیوار را بسازد ، کنار مسجدى جوانى را دیدم مشغول خواندن قرآن است و بیل و زنبیلى هم در پیش رویش گذاشته است ، گفتم : کار مى کنى ؟ گفت : آرى ، خداوند ما را براى کار و کوشش و زحمت و رنج براى تامین معیشت از راه حلال آفریده. گفتم : بیا به خانه من کار کن ، گفت : اول اجرتم را معین کن سپس مرا براى کار ببر. گفتم : یک درهم مى دهم ، گفت : بى مانع است 

همراهم آمد تا غروب کار کرد ، دیدم به اندازه دو نفر کار کرده ، خواستم از یک درهم بیشتر بدهم قبول نکرد ، گفت : بیشتر نمى خواهم ، روز بعد دنبالش رفتم او را نیافتم ، از حالش جویا شدم گفتند : جز روز شنبه کار نمى کند .روز شنبه اول وقت نزدیک همان مسجدى که در ابتداى کار او را دیده بودم ملاقاتش کردم ، او را به منزل بردم مشغول بنایى شد ، گویى از غیب به او مدد مى رسید. چون وقت نماز شد ، دست و پایش را شست و مشغول نماز واجب شد ، پس از نماز کار را ادامه داد تا غروب آفتاب رسید ، مزدش را دادم رفت ، چون دیوار خانه تمام نشده بود صبر کردم تا شنبه دیگر به دنبالش بروم ، شنبه رفتم او را نیافتم ، از او جویا شدم گفتند ، دو سه روزى است بیمار شده ، از منزلش جویا شدم ، محلى کهنه و خراب را به من آدرس دادند ، به آن محل رفتم ، دیدم در بستر افتاده به بالینش نشستم و سرش را به دامن گرفتم ، دیده باز کرد و پرسید : تو کیستى ؟ گفتم : مردى هستم که دو روز برایم کار کردى ، عبد الله بصرى مى باشم ، گفت : تو را شناختم 

آیا تو هم علاقه دارى مرا بشناسى؟ گفتم : آرى ، بگو کیستى؟ گفت : من قاسم پسر هارون الرشید هستم! تا خود را معرفى کرد از جا برخاستم و بر خود لرزیدم ، رنگ از صورتم پرید ، گفتم : اگر هارون بفهمد فرزندش در خانه من عملگى کرده مرا به سیاست سختى دچار مى کند و دستور تخریب خانه ام را مى دهد . قاسم فهمید دچار وحشت شدید شده ام ، گفت : نترس و وحشت نکن ، من تا به حال خود را به کسى معرفى نکرده ام ، اکنون هم اگر آثار مُردن در خود نمى دیدم حاضر به معرفى خود نبودم ، مرا از تو خواهشى است ، هرگاه دنیا را وداع کردم ، این بیل و زنبیل مرا به کسى که برایم قبر آماده مى کند بده و این قرآن هم که مونس من بوده به اهلش واگذار ، انگشترى هم به من داد و گفت : اگر گذرت به بغداد افتاد پدرم روزهاى دوشنبه بار عام مى دهد ، آن روز به حضور او مى روى و این انگشتر را پیش رویش مى گذارى و مى گویى : فرزندت قاسم از دنیا رفت و گفت : چون جرات تو در جمع کردن مال دنیا زیاد است این انگشتر را روى اموالت بگذار و جوابش را هم در قیامت خود بده که مرا طاقت حساب نیست ، این را گفت و حرکت کرد که برخیزد نتوانست ، دو مرتبه خواست برخیزد قدرت نداشت ، گفت : عبد الله ، زیر بغلم را بگیر و مرا از جاى بلند کن که آقایم امیرالمومنین (علیه السلام) آمده ، او را از جاى بلند کردم به ناگاه روح پاکش از بدن مفارقت کرد ، گویا چراغى بود که برقى زد و خاموش شد!

برگرفته از کتاب عبرت آموز، نوشته استاد حسین انصاریان

منبع: سایت عرفان

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

اگر بگویند فردا خواهی مُرد، چه می‌کنی؟

ثروت و ساختمان‌های یک شهر را به تو ببخشند آیا خوشحال می‌شوی؟

اگر تو را حاکم آن مملکت قرار دهند آیا قبول می‌کنی؟

اگر بهترین لحظات و خوش‌ترین برنامه‌ها را اجرا کنند شاد می‌شوی؟

اگر بهترین غذا و خوردنی‌ها را برایت آماده کنند می‌خوری؟

اگر بهترین فیلم و موسیقی را بیاورند گوش می‌دهی؟

اگر بهترین سیما و چهره را به تو عطا کنند در آینه به آن می‌نگری؟

گمان کن مُرده ای، اهل و فرزندان بر تو گریه می‌کنند.

گمان کن در غسالخانه مُرده شور تو را غسل می‌دهد.

گمان کن بر تو سدر و کافور می‌ریزند و تو را خوشبو می‌کنند.

گمان کن لباس‌های تنت را کنده و کفن سفید بر تو انداخته‌اند.

گمان کن تو را در تابوت گذاشته و چهار طرف آن را گرفته و به سوی قبرستان می‌برند.

گمان کن امام بر تو نماز میت می‌خواند و آخرین تکبیرات را ادا می‌کند.

گمان کن تو را در قبر گذاشته و خشت بر دروازه آن می‌گذارند.

گمان کن بر تو خاک می‌ریزند.

گمان کن اینک در قبر تنها و بی‌کس در تاریکی آن مکان دراز کشیده‌ای.

گمان کن اینک نکیر و منکر از تو سؤال می‌کنند.

یقین کن که این سلسله کارها و عملیات را روزی تجربه خواهی کرد همان گونه که دوستان تو جلوتر از تو و پادشاهان و قدرتمندان تجربه کردند و ما هر روز به این اصل مکتوب نزدیکتر می‌شویم.

قدم به قدم، سال به سال، ماه به ماه، هفته به هفته، ساعت به ساعت و ثانیه به ثانیه به مرگ نزدیکتر می شویم.

﴿قُل إِنَّ ٱلمَوتَ ٱلَّذِي تَفِرُّونَ مِنهُ فَإِنَّهُۥ مُلَٰقِيكُم﴾
 (سوره جمعة: 8)

نقل شده از کانال تلگرامی عالم پس از مرگ به نشانی Pas_As_Marg@

آنگاه که مرگ فرا رسد، گوید:
پروردگارا! مرا بازگردان تا کارهایی که ترک کردم را به جا آورم
اما به او گفته شود: هرگز!

سوره مبارکه مومنون آیه ۹۹_۱۰۰

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست

زندگی دیگران را نابود نکنیم🙏

23:02 1400/11/11 - یوری بویکا

عین واقعیته👇

زندگی دیگران را نابود نکنیم🙏

جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار می‌کنی ؟ پیش فلانی، ماهانه چند می‌گیری؟ ۵۰۰۰. همه‌اش همین؟ ۵۰۰۰ ؟ چطوری زنده‌ای تو؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه، خیلی کمه ! یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد ، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد ، قبلا شغل داشت، اما حالا بیکار است.
زنی بچه‌ای را به دنیا آورد، زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچه‌تون، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! بمب را انداخت و رفت، ظهر که شوهر به خانه آمد، دید که زنش عصبانی است و .... کار به دعوا کشید و تمام.
پدری در نهایت خوشبختی است، یکی میرسد و می‌گوید : پسرت چرا بهت سر نمیزند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟! و با این حرف، صفای قلب پدر را تیره و تار می‌کند
این است، سخن گفتن به زبان شیطان. در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم؛
چرا نخریدی؟
چرا نداری؟
یه النگو نداری بندازی دستت؟
چطور این زندگی را تحمل می‌کنی؟ یا فلانی را؟
چطور اجازه می دهی؟
ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد، یا از روی کنجکاوی یا فضولی و... اما نمی‌دانیم چه آتشی به جان شنونده می‌اندازیم !
⚠️شر نندازید تو زندگی مردم. واقعا خیلی چیزا به ما ربطی نداره! کور ، وارد خانه‌ مردم شویم و کَر از آنجا بیرون بیاییم. مُفسد نباشیم.

نقل شده از کانال تلگرامی کربلا به نشانی karballa_ir@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.