یک داستان یک پند 
 

اسماعیل یکی از ثروتمندان و زمین‌داران بزرگ در شهر است ولی بسیار خسیس است و حتی سرسوزنی خرج خود نمی‌کند چون به فرمایش قرآن شیطان در مال او شریک است و اجازۀ خرج کردن به او نمی‌دهد. او هر روز با دوچرخه به مزرعه می‌رود طوری که پاهایش آرتروز شدید دارد. پسرش از تهران برای او یک موتور گازی رکس آبی خریده و می‌آورد تا با آن به مزرعه برود. ولی اسماعیل سوار آن هم نمی‌شود و در بیان علت می‌گوید: حیف است، اگر سوار بشوم خراب می‌شود!!!! گویی در سن هفتاد سالگی منتظر عمر صد و پنجاه سالگی است. آری! مانند اسماعیل زیاد هستند.

وقتی خداوند بخواهد روزی کسی را قبض کند حتی چیزی را رایگان به او بدهی باز شیطان چنان افسار او در دست دارد و اجازه نمی‌دهد به بهانۀ خراب شدن آن را استفاده کند. پس تنگ کردن روزی از سوی خداوند به معنای ندادن نیست، بلکه با وجود نیاز به استفاده، قدرت استفاده را از انسان می‌گیرد و با وجود گرسنگی، قدرت خوردن را با بی‌اشتهایی و با بیماری سلب می‌کند. 

کبیرا! کبیرا! بسیاری لب دریا هستند و تشنه....

نقل شده از کانال تلگرامی اخلاق و معرفت در قرآن و روایات به نشانی akhlaghmarefat@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم