یک داستان یک پند
در جنگ حنین بعد از پیروزی سپاهیان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، سپاه اسلام غنائم و اسیرانی بدست آوردند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) درصدد بازگرداندن غنائم و اسیران به قبیله هوازن برآمدند که در جنگ شکست خورده بودند. در بین این اسیران، «شیما» خواهر رضاعی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز دیده میشد. او وقتی مشاهده نمود که مسلمانان آنها را با تندی و خشونت به سوی اردوگاه میبرند، صدا زد: «ای مردم! قدری آرامتر به خدا من خواهر رضاعی صاحب و بزرگ شما هستم» ولی مسلمانان که او را نمیشناختند، سخنش را باور نکردند و آنها را با همان وضعیت نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بردند. هنگامی که به محضر آن حضرت رسیدند، شیما به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض کرد: یا رسول الله! من خواهر رضاعی شما هستم. حضرت فرمودند: نشانهای بر این ادعا داری؟! عرض کرد: آری، روزی من شما را روی زانوی خود نشانده بودم و شما پشت مرا دندان گرفتی. پیامبر (صلی الله علیه و آله) سخنش را تصدیق کرد، برخاست و ردای خود را پهن کرد و شیما را بر آن نشاند و به او خوشامد گفت. در این هنگام چشمان شیما پر از اشک شد. سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره پدر و مادر شیما سؤال کرد و او خبر داد که مدتها پیش هر دو از دنیا رفتهاند. بعد از شنیدن این جواب رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر بخواهی پیش ما بمانی، محبوب و مکرم خواهی بود و اگر دوست داشته باشی برگردی، میتوانی بروی و نزد اقوام و خویشاوندان خود زندگی کنی. شیما پیشنهاد دوم آن حضرت را پذیرفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز، چنانچه بنیسعد نقل میکنند، غلامی به نام «مکحول» به همراه کنیزی به او داد که شیما آن دو را به ازدواج یکدیگر درآورد و همچنان نسل ایشان در این قبیله باقی است. در نقلی آمده است: که شیما با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دربارۀ اسیران سخن گفت و عرض کرد: راستی که اینان خالهها و خواهران تواَند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز فرمودند: ‹ما کان لی و لِبَنِیهاشمٍ فقد وَهَبْتُهُ لک؛ آنچه از آنِ من و بنیهاشم است را به تو بخشیدم. بدین ترتیب مسلمانان نیز مانند رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) همه اسیرانی را که در بند داشتند، به شیما بخشیدند.
لقَدْ کانَ لَکُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثيرا (21 - احزاب)
برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نيكويی بود، برای آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند، و خدا را بسيار ياد میكنند.
چند نکته در سیره نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) جای تأمل دارد:
1) شیما خواهر رضاعی حضرت بود و هیچ گونه نسبت ارحام با آن حضرت نداشت. حتی شیما دختر زنی که به آن حضرت شیر داده بود، نبود بلکه دختری بود که مثل نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) به علت نبودن شیر در سینه مادرش به دایه سپرده شده بود.
2) شیما کافر بود و حتی اسلام نیاورد و نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) او را مجبور به اسلام آوردن ننمود و زندگی در نزد مسلمانان با اکرام با خانوادهاش که غیرمسلمان بودند، او را مخیر به انتخاب کرد.
3) نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) حرمت سینۀ زن غریبه را که از آن شیر خورده بود چنین ادا کرد و خواهر رضاعی خود را به خاطر اسلام نیاوردنش نه تنها طرد نکرد، بلکه تکریم و مخیّرش فرمود. حال بیندیشیم حق ارحام ما بر ما چقدر است؟ که به خاطر یک بینمازی برادر، قطع ارحام میکنیم؛ در حالی که نماز خودمان هم نماز نیست. خداوند در هیچ جا نفرموده از نماز شما سؤال خواهم کرد، چون نماز راستین طبق حدیث امام صادق علیه السلام چهار هزار قانون دارد. اگر حق تعالی از ما در مورد کیفیت نمازمان سؤال کند قطعا همه مردود هستیم ولی در مورد ارحام اشاره صریح به مؤاخذه و پرسشگری فرموده است.
واتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ (1- نساء)
و بترسيد از آن خدايى كه با سوگند به نام او از يكديگر چيزى مىخواهيد و زنهار از خويشاوندان مبريد.
4) قطع ارحام فقط در حالتی جایز است که از ارحام کسی علنی به خدا و قرآن و اهلبیت (علیهم السلام) کفر و معاذالله ناسزا بگوید. در آن حال هم مجالست با او جایز نیست باید جویای حال او حتی با یک سلام جلوی درب منزلش باشیم.
نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: هرگز قطع ارحام نکنید حتی اگر با یک لیوان آب دادن باشد.
نقل شده از کانال تلگرامی اخلاق و معرفت در قرآن و روایات به نشانی akhlaghmarefat@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین