ماجرای زن گنهکاری که به زندان امام کاظم رفت
هارون عباسی معروف به هارون الرشید، پنجمین خلیفه عباسی است که هم عصر با امام موسی کاظم (علیهالسلام) بود. به گزارش تاریخ، زندانی شدن امام کاظم (علیهالسلام)، شهادت او و تحت فشار قرار دادن شیعیان در دوران هارون بوده است. هارون به طریقهای مختلف موجبات آزار و اذیت امام کاظم (علیهالسلام) فراهم می کرد. در این نوشته به نمونه ای از آزار و اذیت اشاره شده که به برکت کرامت امام (علیهالسلام) برخلاف میل هارون نتیجه عکس می دهد.
مرحوم مجلسی نقل کرده است: که هارون، خلیفه مقتدر و بیحیای عباسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود).
امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(۱)؛ این شما هستید که با هدایای خود شادمان میشوید»؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم.
هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.
مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد.
خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب میگوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ،
جریان را به هارون گزارش داد.
هارون گفت:
به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است،
کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد.
هارون پرسید: تو را چه شده؟
گفت: خبر تازهای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز میخواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند میشود.
به او عرض کردم:
مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟
فرمود: با تو چه کار دارم؟
عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آوردهاند.
آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کارهاند؟!
نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرشهای نفیس در آن گسترده بود و حوریههای بسیار زیبا با لباسهای آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم.
با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد.
هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟
گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم.
هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.
از او پرسیدند: چرا چنین میکنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهماالسلام) را چنین یافتم … .
راوی این داستان میگوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیهالسلام) رخ داد.(۲)
پینوشت:
۱. نمل ،۳۶.
۲. بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸.
۳. همان، ج ۷۲، ص ۱۰۹.
منبع: جلوههای تقوا، ج ۳، محمدحسن حائری یزدی.
امام كاظم (عليه السلام) می فرمایند:
مبادا كه از خرج كردن در راه اطاعت خدا دريغ كنى كه در نتيجه دوبرابر آن را در نافرمانى خدا خرج كنى. (تحف العقول؛ ص408)
نقل شده از پایگاه علمی فرهنگی اعتقادی الشیعه به نشانی https://fa.al-shia.org
روح مطهر تو، خورشید بی زوال است
با ظلمت و تباهی، همواره در جدال است
ای شهسوار دل ها، آقا امام کاظم
غالب به خشم گشتی، ای روح پاک و صائم
میلاد باسعادت هفتمین فخر عالم امکان، باب الحوائج ، حضرت موسی بن جعفر، امام موسی کاظم علیه السلام بر شما مبارک.
#امام کاظم
#هارون الرشید
#زن گنهکار
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین