ولادت پیامبر از زبان آمنه

00:05 1401/07/23 - یوری بویکا

ولادت پیامبر از زبان آمنه


آمنه می گوید:
وقتی زمان زایمانم نزدیک شد، دیدم بال پرنده‌ای سفید بر قلبم کشیده شد و همه ترس و نگرانی‌ ها از من دور گردید، نوشیدنی سفید رنگی برای من آوردند و من که تشنه بودم، از آن نوشیدم. 
نوری مرا دربر گرفت. سپس بانوانی بلندقامت با من سخن گفتند ولی گفتار آنان همانند گفتار انسان‌ ها نبود. ناگهان دیدم پارچه ابریشمی سفیدی بین آسمان و زمین را پوشانده است و هاتفی می‌ گوید: «از گرامی‌ ترین مردم، او را بگیرید. مردانی را دیدم که در آسمان ایستاده بودند و در دستان آنان جام‌های آب بود. به شرق و غرب زمین نگاه کردم و پرچمی از سندس دیدم که بر ستونی از یاقوت بین آسمان و زمین در پشت کعبه برافراشته بود.
پس از آن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا آمد در حالی که انگشتان خود را به آسمان بلند کرده بود. ابر سفیدی از آسمان پایین آمد و او را دربر گرفت.
گوینده‌ای گفت: «محمد را در شرق و غرب زمین و دریاها گردش دهید تا همگان او را به نام و صورت عنوان بشناسند سپس او را بازگرداندند و دیدمش که در پارچه‌ای سفیدتر از شیر پیچیده شده بود و زیر او پارچه‌ای بود از ابریشم سبز. سه کلید از جنس مروارید تازه با او بود. 
هاتفی می‌ گفت: «کلیدهای یاری (نصرت)، رحمت و نبوت همیشه با اوست». 
پس از آن، ابر دیگری او را فراگرفت و مدتی بیش از بار اول او را با خود برد.

سپس هاتفی گفت: «همه دنیا در اختیار و قدرت محمد درآمد.» سپس سه نفر را دیدم که صورت آنان همانند خورشید می‌ درخشید؛ در دست یکی از آنان جامی نقره ای با مشک بود و در دست دومی ظرف زمردین چهار گوشه‌ای بود که در هر گوشه آن مروارید سفیدی قرار داشت. 
در این وقت هاتفی گفت: «این دنیاست؛ ای حبیب خدا، آن را بگیر.» محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وسط آن را گرفت.
گوینده‌ای گفت: «محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کعبه را گرفت». در دست سومی پارچه ابریشمین سفیدی بود که آن را گشود و از آن مهری خارج کرد که چشم بیننده را به خود جلب می کرد. پس از آن هفت بار از آب همان جام شست و کتف محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را با آن مهر کرد و آب دهان خود را در دهان مبارک کودک نهاد و او را به سخن گفتن واداشت و چیزهایی گفت که من نفهمیدم، مگر این چند جمله را: 
در پناه خدا باشی. من قلب تو را از ایمان و علم و یقین و عقل و شجاعت انباشتم. تو برترین انسان هستی. آن که از تو پیروی کند، سعادتمند است و آن که فرمان تو را نبرد بدبخت.

این فرشته همان رضوان (نگاهبان بهشت) بود. رفت و پس از مدتی بازگشت و به محمد گفت: «بر تو بشارت باد ای سایه سربلندی دنیا و آخرت». سپس نوری از سر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تا آسمان درخشید و من کاخ‌های سرزمین شام را دیدم و در اطراف خود انبوهی از مرغان زیبا را که بالهایشان را گشاده بودند.

عبدالمطلب می‌ گوید: پس از زایمان آمنه، به دیدار او و فرزندش رفتم. سیمای محمد همانند ماه تمام می‌ درخشید.


منبع: مجلسی، بحار الانوار، ج‏ ۱۵، ص۲۷۲

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

https://www.upsara.com/do.php?img=20855

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ صَلواتکَ شَیْ‌ءٌ
وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ رَحْمَتِکَ شَیْ‌ءٌ
وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنَ الْبَرَکَاتِ شَیْ‌ءٌ 
وَ سَلِّمْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنَ السَّلامِ شَیْ‌ءٌ.

پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از صلوات تو چیزی نماند

پروردگارا رحمت فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از رحمت تو چیزی نماند

پروردگارا برکت فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از برکات تو چیزی نماند

پروردگارا سلام فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از سلام تو چیزی نماند

#تولد پیامبر

#هفدهم ربیع الاول

#تولد پیامبر از زبان آمنه

#عبدالمطلب