دلاور صفین

01:41 1401/12/06 - یوری بویکا

دلاور صفین...

در گرماگرم نبرد صفین، جوانی از صفوف سپاه اسلام جدا شد که نقابی بر چهره داشت. جلو آمد و نقاب از چهره برداشت، هنوز چندان مو بر چهره‌اش نروییده بود، اما صلابت از سیمای تابناکش خوانده می‌شد. سنش را حدود هفده سال تخمین زده‌اند. مقابل لشکر معاویه آمد و با نهیبی آتشین مبارز خواست. معاویه به «ابوشعثاء» که جنگجویی قوی در لشکرش بود، رو کرد و به او دستور داد تا با وی مبارزه کند.
ابوشعثاء با تندی به معاویه پاسخ گفت: مردم شام مرا با هزار سواره نظام برابر می‌دانند، اما تو می‌خواهی مرا به جنگ نوجوانی بفرستی؟ آن‌گاه به یکی از فرزندان خود دستور داد تا به جنگ حضرت برود. پس از لحظاتی نبرد، عباس (علیه السلام) او را در خون خود غلطاند. گرد و غبار جنگ که فرونشست، ابوشعثاء با نهایت تعجب دید که فرزندش در خاک و خون می‌غلطد. او هفت فرزند داشت. فرزند دیگر خود را روانه کرد، اما نتیجه تغییری ننمود تا جایی که همگی فرزندان خود را به نوبت به جنگ با او می‌فرستاد، اما آن نوجوان دلیر همگی آنان را به هلاکت می‌رساند. در پایان ابوشعثاء که آبروی خود و پیشینه جنگاوری خانواده‌اش را بر باد رفته می‌دید، به جنگ با او شتافت، اما حضرت او را نیز به هلاکت رساند، به گونه‌ای که دیگر کسی جرات بر مبارزه با او به خود نمی‌داد و تعجب و شگفتی اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز برانگیخته شده بود. هنگامی که به لشگرگاه خود بازگشت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقاب از چهره فرزند رشیدش برداشت و غبار از چهره او سترد....

 

نقل شده از کانال تلگرامی راز نهج البلاغه به نشانی raz_Nahjolbalagheh@

 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

 

#صفین

#دلاور صفین

#لشکر معاویه

#ابوشعثاء

#حضرت عباس

#حضرت ابوالفضل

#حضرت اباالفضل