دوستان امام زمان

02:43 1402/03/05 - یوری بویکا

دوستان امام زمان...

 

پشیمان بود، اما پشیمانی دیگر سودی نداشت. پیش از آنکه آتش خشم، کار دستش بدهد، باید فکر این روزها را می‌کرد.
هر‌چه داشت و نداشت را بابت دیه سنگینی که برایش بریدند، از دست داده و بهترین روزهای جوانی‌اش در زندان تباه شده بود.

روزی که از زندان آزاد شد، به خودش قول داد که گذشته را رها و از نو شروع کند، اما گذشته او را رها نمی‌کرد! انگار ننگ سوءسابقه تا ابد بر پیشانی‌اش نقش بسته بود.


هرجا که می‌رفت به چشم مجرم نگاهش می‌کردند. کسی از تقاص پس‌ دادن و پشیمانی‌اش نمی‌پرسید، فقط به جرم گذشته، قضاوت و طردش می‌کردند.

کلافه از ساعت‌ها جست‌و‌جوی بی‌نتیجه و خسته از قضاوت مردم، بی‌هدف در خیابان‌ها پرسه می‌زد. به خودش که آمد، روبه‌روی خیابان منتهی به جمکران بود. دلش لرزید. با قدم‌های بلند به سمت جمکران حرکت کرد.


چشمش به گنبد و گلدسته‌های مسجد که افتاد، اشک از چشمانش جاری شد؛ به اشک‌هایش اجازه داد تا دلش را شست‌و‌شو دهند. 
سبک شده بود. دلش می‌خواست پرواز کند. می‌دانست اینجا پناهگاهی امن است و کسی او را قضاوت نمی‌کند.

 با قدم‌های آرام، جوری که آرامشِ فرشته‌های معتکفِ مسجد به‌ هم نخورد، به سمت ورودی مسجد حرکت کرد. در حالی‌ که با خودش فکر می‌کرد: کاش کسانی که دم از دوستی امام زمان می‌زدند، کمی شبیه «او» بودند! مهربان و دلسوز و پناه بی‌پناهان.

 

 

نقل شده از کانال منتظران ظهور به نشانی montazeran313313@

 

 

#امام زمان

#دوستان امام زمان

#زندان

#دوستی با امام زمان

#جمکران

 

 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین