ورلد بوک وبلاگی با مطالب جالب و کاربردی برای زندگی بهتر

ورلد بوک وبلاگی با مطالب جالب و کاربردی برای زندگی بهتر

امام علی(ع) : آدم عاقل کسی است که حتی یک نَفَس از عُمر خود را در چیزی که برایش سودی ندارد به هَدَر نمی دهد.هر روزی که بگذرد قسمتی از وجود تو را با خود میبرد

انسان بعد از مرگ کجا میرود؟ قسمت 2

آن چه مسلم است این که ارتباط با ارواح در عالم بیداری و خواب‌، برای برخی اتفاق افتاده که به دو مورد اشاره می‌شود:

الف ـ پیامبر اکرم به سلمان فارسی فرمود: هنگامی که مرگت نزدیک شود، مُرده‌ای با تو سخن می‌گوید. در مرضی که سلمان‌ در آن از دنیا رفت‌، (قبل از مرگ) دستور داد او را به قبرستان ببرند؛ با صدای بلند بر مُردگان سلام کرد و گفت‌: من سلمان فارسی هستم‌، دوست دارم یکی از شما با من سخن بگوید؛ روح مُرده‌ای پاسخ او را داده گفت‌: هر چه می‌خواهی بپرس‌، سلمان پرسید: آیا اهل بهشتی یا دوزخ‌، گفت‌: بهشتی هستم‌، هم چنین او درباره چگونگی مرگش و اوضاع و احوال پس از مرگ‌، پرسش‌هایی نمود و پاسخ شنید، سپس فرمود او را به منزل بردند، شهادتین بر زبان جاری کرد و جان به جان آفرین تسلیم نمود.

ب ـ در یکی از شهرهای ایران مرد مؤمن و پرهیزکاری از دنیا می‌رود، مدتی پس از مرگ به خواب پسرش می‌آید و می‌گوید: پانصد تومان به فلان فرد بدهی دارم‌، قرض مرا پرداخت کنید تا مشکل من برطرف گردد، پسر به این گفته اعتنا نمی‌کند، پس از مدتی دوباره پدرش را در خواب می‌بیند و پدر همان تقاضا را تکرار می‌کند. پسر می‌گوید: شما نشانه‌ای بدهید که یقین کنم بدهکارید، می‌گوید: به یاد داری روزی انگشتر من گم شد، هر چه جست و جو کردیم پیدا نشد؛ همان روز بر اثر باران فراوان‌، دیوار اطاقک روی چاه منزل خراب شده بود و دو نفری آن را تعمیر کردیم‌، انگشتر در لابه‌لای گِل‌ها در فلان گوشه دیوار است‌، پسر تا از خواب بیدار شد، آن محل را با تیشه‌ای تراشید و انگشتر را یافت‌، سپس پانصد تومان را به طلب‌کار پرداخت نمود. بنابراین‌، رابطه روح مُرده یا افراد دیگر، در مواردی امکان‌پذیر است‌، لکن چنین نیست که در هر شرایطی این امر تحقق پیدا کند؛ البته از روایات استفاده می‌شود که روح مُرده در بعضی اوقات‌، به ویژه در شب و روزهایی که انتظار مُردگان برای احسان و نیکی به آنها بیشتر است‌، مانند شب‌های جمعه و قدر، به خانواده خود سرکشی کرده التماس می‌کند که به یاد من باشید و به من کمک کنید؛ با سیر کردن گرسنه‌ای و یا پوشاندن برهنه‌ای‌، مرا یاری کنید، لیکن چنین نیست که بستگان وی ندای او را بشنوند، و این هشداری است که باید به یاد مُردگان بود و با انجام کارهای نیک به نیت آنها، کمی از مشکلات آنها در جهان برزخ را کاهش داد. 

نقل شده از کانال تلگرامی عالم پس از مرگ به نشانی Pas_As_Marg@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

سلمان فارسی و جوان بیهوش 

04:13 1401/02/09 - یوری بویکا

سلمان فارسی و جوان بیهوش 
 
روزی سلمان فارسی در کوفه از بازار آهنگران می گذشت، جوانی را دید که بی هوش روی زمین افتاده و مردم به اطرافش جمع شده اند.  
مردم خدمت سلمان رسیده از او تقاضا کردند که بر بالین جوان آمده دعایی به گوش او بخواند!  
هنگامی که سلمان نزد جوان آمد، جوان او را دید به حال آمد و سرش را بلند کرد و گفت:  
یا سلمان! این مردم تصور می کنند من مرض صرع (عصبی) دارم و به این حال افتاده ام، ولی چنین نیست، من از بازار می گذشتم، دیدم آهنگران چکش های آهنین بر سندان می کوبند، به یاد فرموده خداوند افتادم که می فرماید: و لهم مقامع من حدید: بالای سر اهل جهنم چکش هایی از آهن هست.  
از ترس خدا عقل از سرم رفت و این حالت به من روی داد. سلمان به آن جوان علاقه مند شده و محبت وی در دلش جای گرفت و او را بردار خود قرار داد.  
و همیشه در کنار یکدیگر بودند تا جوان مریض شد، در حال جان کندن بود، سلمان به بالین او آمد و بالای سرش نشست.  
آنگاه به ملک الموت خطاب کرد و گفت:  
ای ملک الموت! با برادرم مدارا و مهربانی کن!  
از ملک الموت جواب آمد که ای سلمان! من نسبت به همه افراد مؤمن مهربان و رفیق هستم.

 

📚(داستان98بحار الانوار)

نقل شده از کانال تلگرامی داستان و سخن بزرگان به نشانی  dastangram@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین