وقـایـع روز دوم مـحــــــرم

10:24 1400/05/20 - یوری بویکا

وقـایـع روز دوم مـحــــــرم

امام حسین علیه‌السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال شصت و یک هجری به كربلا وارد شد.

چون به کربلا رسید پرسید:
نام این سرزمین چیست؟
گفتند: غاضریه

پرسید: نام دیگری دارد؟
گفتند: نینوا
فرمود: نام دیگر چه؟
گفتند: ساحل فرات
فرمود: اسم دیگر هم دارد؟
گفتند: كربلا

آنگاه اشک در چشمان حضرت حلقه زد و فرمود: سرزمین محنت و رنج! 

سپس فرمود: بایستید و پیش نروید، بخدا كه محل فرود آمدنمان و سرزمین ریخته شدن خونمان همین جاست...

اینجاست كه حرمت ما را می‌شكنند، مردانمان و كودكانمان را می‌كشند. قبور ما در همین جا زیارتگاه خواهد شد.
جدم رسول خدا صلی‌الله‌علیه همین خاك را به من وعده داده و وعده او خلاف نیست...
 
در این روز "حر بن یزید ریاحی" ضمن نامه‌ای "عبیداللّه بن زیاد" را از ورود امام علیه‌السلام به كربلا آگاه نمود.
 
در این روز امام علیه‌السلام به اهل كوفه نامه‌ای نوشت و گروهی از بزرگان كوفه كه مورد اعتماد حضرت بودند را از حضور خود در كربلا آگاه كرد.

حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم كوفه شود، اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه‌السلام را دستگیر كرده و به شهادت رساندند. 

زمانی كه خبر شهادت قیس به امام علیه‌السلام رسید، حضرت گریست و اشك بر گونه مباركش جاری شد و فرمود:

اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَ لِشِیعَتِنا عِنْدكَ مَنْزِلاً كَریما واجْمَعْ بَینَنا وَ بَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ

خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاه والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع كن، كه تو بر انجام هر كاری توانایی...

همچنين در اين روز امام حسين
 (علیه السلام) اولين خطبه خود برای سپاه حر را خواندند. آفتاب به وسط آسمان رسيده بود هنگام نماز ظهر بود. امام به حجاج بن مسروق جعفر امر كرد اذان بگويد: سپس امام (علیه السلام) با عبا، ردا و نعلين بعد از حمد و سپاس خداوند چنين فرمود: ای مردم، من از خدای شما و شما پوزش می طلبم من پيش شما نيامدم مگر وقتی كه نامه هايتان رسيد قبل از اينكه من شما را بيابم، نامه‌های شما به من رسيد كه ما را امامی نيست، شايد خداوند ما را بر هدايت مجتمع كند اگر بر همان گفتار هستيد، من به سوی شما آمدم اگر شما به عهدها و پيمانهای خود، آنگونه كه من اطمينان يابم، به من قول می دهيد به سرزمين شما وارد می شوم. آنها ساكت بودند به موذن گفته شد اذان را بگويد امام (علیه السلام) به حر گفت تو با يارانت نماز بگزار، حر گفت: نه شما بخوان ما نيز به همراه تو نماز می خوانيم سپس امام با آنها نماز خواند.....

 منابع:
اللهوف، صفحه ۳۵
مقتل الحسین مقرّم،  صفحه۱۸۴
بحارالانوار، جلد۴۴، صفحه۳۸۱.۵

نقل از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@