وقایع روز ششم محرم سال 61هجری

15:05 1400/05/24 - یوری بویکا

وقایع روز ششم محرم سال 61هجری


در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه ‏ای برای عمر بن سعد فرستاد كه:
 من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز كرده ‏ام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را برای من مي‏فرستند.

در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه‏ السلام عرض كرد:

یابن رسول اللّه‏! در این نزدیكی طائفه ‏ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت میکنم

امام علیه ‏السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده ‏ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت مي‏كنم.

او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود.
عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مي‏نمایم... .

در این هنگام مردی از بنی ‏اسد كه او را "عبداللّه‏ بن بشیر" می‏ نامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت مي‏كنم.

سپس مردان قبیله كه تعدادشان به 90 نفر مي‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه‏ السلام حركت كردند.

در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیه ‏السلام نداشتند. 

هنگامی كه یاران بنی ‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.

حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه‏ السلام آمد و جریان را بازگو كرد. امام علیه‏ السلام فرمودند: لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ِ.

بحارالانوار،ج44،ص386
در کربلا چه گذشت،تالیف شیخ عباس قمی

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@