یکی از افرادی که در زیارت عاشورا لعن شده عمر سعد است، مرحوم مجلسی در بحارالانوار از این شخص خبیث با عنوان شر خلق الله نام می‌برد.

زیارت عاشورا با مجموع درس‌های عقیدتی، سیاسی، فکری و انزجار از دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت‌، در حکم محک و معیاری است که سَره را از ناسره جدا می‌کند. زیارت عاشورا مجموعه‌ای از درس‌هایی است که هر کدام از آن ارزش‌هایی را ارائه می‌دهد و سر فصل‌های غیر قابل تردیدی را فرا راه انسان می‌گشاید و می تواند آدمی را در پیمودن راه راست و رسیدن به حقیقت راسخ و استوار نماید. زیارت عاشورا خود منشوری است که از هر جهت نوری از آن جلوه‌گر است چرا که این صحیفه بهانه‌ای است برای بیان مختصر اما کامل از اسلام شناسی، معرفت‌شناسی، امام شناسی، جامعه شناسی و انسان شناسی. در این ایام می‌طلبد اندیشمندان به مدد اعتقادات راستین و فضیلت مدار مؤمنان بیایند و با تبیین صحیح اعتقادات اسلامی مردم را با عشق و معرفت بیشتر نسبت به ساحت مقدس پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) آشنا کنند.

این زیارتنامه توسط امام باقر (علیه السلام) به شیعیان تعلیم داده شده است و صرفا یک زیارتنامه جهت عرض ادب ظاهری به محضر امام حسین (علیه السلام) و یاران ایشان نیست و معانی عمیقی در آن نهفته است.

بر همین اساس حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر علم الهدی استاد حوزه علمیه تهران از رهگذر شرح و تفسیر زیارت عاشورا، زوایای پنهانی که در این زیارت نامه قدسی نهفته است را در ایام ماه محرم و صفر مطرح و مطالب آن تقدیم مخاطبان می‌شود.

در ادامه تفسیر زیارت عاشورا به معرفی افرادی رسیدیم که در زیارت عاشورا با ذکر نام مورد لعن و نفرین واقع شدند، یکی از آن افراد عمر سعد است، مرحوم مجلسی در بحارالانوار از این شخص خبیث با عنوان شر خلق الله نام می‌برد.

پدر عمر سعد، سعد بن ابی وقاص است، سعد مرد بسیار سرشناسی بود عمر سعد به خاطر شهرتی که پدرش در کوفه داشت مورد احترام مردم کوفه واقع می‌شد، به دلیل همین معروفیتی که عمر سعد از ناحیه پدر داشت بسیاری از مردم کوفه فریبش را خوردند و با او همراه شده و واقعه مفجعه عاشورا را رقم زدند.

در تاریخ آمده است روزی سعد بن ابی وقاص نزدیک منبر حضرت امیر (علیه السلام) نشسته بود حضرت فرمودند «سلونی قبل ان تفقدونی فانی بطرق السماء اعلم من طرق الارض» ای مردم هر چه می‌خواهید از من سوال کنید قبل از اینکه دیگر مرا نیابید که من به راه‌های آسمان عالمتر از راه‌های زمین هستم. سعد که از مردم بیسوادی بود برای خجالت زده کردن امیرالمومنین (علیه السلام) پرسید یا ابالحسن بگو تعداد موهایی که در سر و صورت من وجود دارد فرد است یا زوج، امیرالمومنین (علیه السلام) از این سوال نابجا ناراحت شدند و فرمودند ای سعد پیامبر خدا مرا از این پرسش تو آگاه کرد اما همین‌ قدر برایت بگویم که در زیر هر موی سر و صورتت شیطانی نشسته است و تو در خانه‌ات فرزندی را پرورش می‌دهی که فرزندم حسین را خواهد کشت، حضرت جواب سوال او را نیز دادند تا در تاریخ بماند و فرمودند خداوند متعال تمام عناصر حیات را از زوج خلق کرده است.

عمر سعد در روز عاشورا نزدیک به ۳۷ سال سن داشت و در سال ۶۶ هجری در سن ۴۲ سالگی توسط جناب مختار ثقفی به درک واصل شد، عمر سعد از سرشناسان کوفه و دارای وجاهت خاصی بود چه بسا اگر او اقدام به قتال با امام حسین (علیه السلام) نمی‌کرد شخص دیگری نمی‌توانست عهده‌دار چنین امر مهمی شود و کوفیان کمتر حاضر بودند در رکاب شخص دیگری حضور داشته باشند.

عمر سعد بعد از عاشورا و زمانی که کاروان اسرا به شهر کوفه برگشتند هم مورد احترام مردم کوفه قرار داشت، مردم یا به خاطر قدرتی که داشت از او می‌ترسیدند و یا به خاطر سوابقی که در شهر کوفه برای او بیان می‌کردند به او احترام می‌گذاشتند، به همین خاطر مختار در اوایل قیامش به عمر سعد امان نامه داد و به او گفت تا زمانی که حدثی از تو سر نزند در امان هستی، البته در این مطلب نقل‌ها متفاوت است در یک معنا می‌گویند مختار به عمر سعد گفت تا زمانی که از تو حدثی سر نزند در امانی، حدث به معنای کاری است که وضو را باطل می‌کند، طبیعی است که حدث از عمر سعد سر می‌زند و مختار او را به درک واصل می‌کند. اما بعضی گفتند که منظور مختار از حدث اقدام خرابکارانه است، عمر سعد فریب شمر را خورد و برای ایجاد یک جبهه متحد علیه مختار از کوفه خارج شد این خبر به مختار رسید و به این صورت امان مختار تمام شد عمر سعد را دستگیر و در شهر کوفه به سزای عملش رساند.

وقتی که ریشه‌های حکومت مختار محکم شد دستور داد عمر سعد را در منزل و در فراش به سزای اعمالش برسانند، شاید این جریان به دعای مستجاب امام حسین (علیه السلام) و مذاکره آن حضرت در شب عاشورا با عمر سعد برمی‌گردد، حضرت شب عاشورا عمر سعد را از جنگ نهی کردند اما عمر سعد به این بهانه که اگر دست از جنگ بردارم عبیدالله بن زیاد منزل و باغ من در کوفه را مصادره می‌کند، حاضر نشد دست از جنگ بردارد، امام حسین (علیه السلام) فرمودند من نخلستان و منزلی در مدینه دارم آن را به تو می‌دهم از ریختن خون من حذر کن، عمر سعد گفت من می‌دانم حق با شماست اما عبیدالله بن زیاد حکم فرماندهی ری و طبرستان را برای من نوشته است، امام حسین (علیه السلام) فرمودند اگر دست از این کار برداری من تضمین می‌کنم در قیامت از دست مبارک جدم بهترین قصرها و امکانات به تو داده شود، عمر سعد گفت کدام عاقلی نقد را رها کرده و نسیه را می‌گیرد، امام حسین (علیه السلام) او را نفرین کردند و فرمودند امیدوارم از گندم ری به تو نرسد عمر سعد با بی ادبی جواب داد جوی ری هم به من برسد کافی است حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) نفرین خود را شدیدتر کرده و فرمودند امیدوارم از جوی ری هم به تو نرسد امیدوارم دشمنت سر تو را در فراش و رختخوابت از بدن جدا کند. وقتی سربازان مختار به خانه عمر سعد هجوم بردند همسرش در را باز کرد و گفت خوش آمدید ای کاش زودتر آمده بودید و نحوست این سگ سیاه بوگندو را از خانه من بیرون می بردید، سربازان مختار او را در رختخواب یافتند و سر از تنش جدا کردند.

منبع: خبرگزاری مهر