حسود و دوبهم زن بودم

11:18 1400/09/05 - یوری بویکا

تلنگر

فضيل عياض شاگردان زيادى را تربيت كرد. شاگرد درس خوان و جوانش به حال مرگ افتاد.

 فضيل بالاى سرش آمد، گفت: بگو : «لا اله الا الله» گفت: هم نمی ‏گويم و هم بيزارم از اين چيزى كه تو می ‏گويى.

فضيل گفت: قرآن بياوريد تا سوره مباركه «يس» را بخوانم، شايد گِرِهَش باز شود. 

پيغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:

« لكلّ شى‏ء قلب و قلب القرآن يس » (برای هر چیزی قلبی هست و قلب قرآن سوره یس هست)

گفت: نخوان، من از شنيدنش زجر می ‏كشم و مُرد. استاد غرق در شگفتى شد. خيلى پِی جو شد كه چه چيزى باعث شد كه اين شاگرد درس خوانده و با معرفت، هنگام مرگش به اين بلا دچار شد و بی ‏دين مُرد. 

خيلى در فكر بود، تا يك شب در عالم رؤيا ديد كه روز قيامت شده است.

شاگردش را ديد كه در آتش است، گفت: چه شد كه وضع تو به اينجا كشيد؟ گفت: من دچار سه گناه بودم و تا زمان مُردنم ادامه داشت؛ 

گناه اول: حسود بودم، هيچ نعمتى را براى ديگرى تحمل نداشتم ببينم. 

گناه دوم: من دو بهم زن بودم

و گناه سوم من: سالى يكبار مشروب می ‏خوردم. اگر توبه كرده بودم، به اين بلا دچار نمی شدم.

نقل شده از کانال تلگرامی عالم پس از مرگ به نشانی Pas_As_Marg@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم