ورلد بوک وبلاگی با مطالب جالب و کاربردی برای زندگی بهتر

ورلد بوک وبلاگی با مطالب جالب و کاربردی برای زندگی بهتر

امام علی(ع) : آدم عاقل کسی است که حتی یک نَفَس از عُمر خود را در چیزی که برایش سودی ندارد به هَدَر نمی دهد.هر روزی که بگذرد قسمتی از وجود تو را با خود میبرد

این حدیث امام عسکری خیلی حرفه...

11:29 1400/07/23 - یوری بویکا

امام حسن عسکری علیه السلام

خدا به موسی فرمود :

اگر می خواهی ثواب صد سال روزه همه ایام در نامه عملت ثبت شود، مردم را به امام زمان شان آشنا کن

 

بحارالانوار ج 2 ص 4 تفسیر امام عسکری

نقل شده از کانال تلگرامی کربلا به نشانی karballa_ir@

أللَّـهُـمَ عَجِّلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

امکان بهشتی شدن در لحظات آخر عمر!

معاویه بن وهب (یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام) می گوید:
 سالی با کاروانی به سوی مکه برای انجام حج حرکت کردیم، 

پیرمردی خداپرست و اهل عبادت، همراه ما بود ولی شیعه نبود (و اصلا اطلاعی از آن نداشت) و نماز خود را در مسیر راه (طبق مذهب اهل تسنن) تمام می خواند،

او در یکی از منزلگاهها، بیمار شد، من به برادر زاده اش که در آنجا بود گفتم: کاش مذهب شیعه را به عمویت در این لحظات آخر عمرش، پیشنهاد می کردی شاید خدا او را نجات دهد.

همه همراهان ما گفتند: بگذارید آن پیرمرد به حال خود بمیرد زیرا همین حال که دارد خوب است،

ولی برادر زاده اش تاب نیاورد، سرانجام به پیرمرد گفت: عمو جان! مردم بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله جز عده کمی، همگی مرتد شدند

 علی بن ابیطالب (علیه السلام) همچون رسول خدا صلی الله علیه و آله اطاعتش لازم بود،
 و بعد از رسول خدا، عالم بر حق و جانشین بر حق پیامبر او بود...

آن پیرمرد که این سخنان را شنید نفسی کشید و گفت: من هم بر همین عقیده،هستم.
 و هماندم جان داد.

پس از چند روزی به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدم، یکی از همراهان بنام علی بن سری، ماجرای لحظات آخر عمر آن پیرمرد را به عرض آن حضرت رسانید.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: او از اهل بهشت است

علی بن سری عرض کرد : آن شخص جز در آن ساعت آخر عمر، اطلاعی از مذهب تشیع نداشت آیا در عین حال از اهل بهشت است؟

امام صادق (علیه السلام) فرمود:
فتریدون منه ماذا؟ قد دخل و اللَّه الجنه

از او چه چیز دیگر می خواهید؟ سوگند به خدا، او وارد بهشت شده است.

بنابرین طبق روایات چه بسا انسانها با تلقین و دعوت، موجب نجات انسانهای ناآگاه در لحظات آخر عمر گردند، پس نباید از این امور غافل بود.


اصول کافی ج 1، ص 440، باب فیما اعطی اللَّه عزوجل آدم وقت التوبه، حدیث 4

نقل شده از کانال تلگرامی عالم پس از مرگ به نشانی Pas_As_Marg@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

علت وجوب نمازهای روزانه از زبان پیامبر اکرم ‌‌(صلی الله علیه و آله)

چرا نماز صبح می خوانیم؟
صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان می ماند.

چرا نماز ظهر می خوانیم؟
ظهر، همه عالم تسبیح خدا می گویند زشت است که امت من تسبیح خدا نگوید و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه می شود.

چرا نماز عصر می خوانیم؟
عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.

چرا نماز مغرب می خوانیم؟
مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نماز می خوانیم.

چرا نماز عشا می خوانیم ؟
خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرار داد.

علل الشرایع شیخ صدوق،ص ۳۳۷

نقل شده از کانال تلگرامی عالم پس از مرگ به نشانی Pas_As_Marg@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

 

عسگـــری یا عسکـــری؟

22:57 1400/07/22 - یوری بویکا

عسگـــری یا عسکـــری ؟


عسگری به معنای عقیم و بی‌دانه است؛ 

همانطور که انگور عسگری به جهت بی دانه بودنش به این نام مشهور شده

لذا دشمنان از این شهرت برای اثبات عقیم بودن امام و عدم وجود امام زمان استفاده میکرده و میکنند.

.....اما

عسکر محله‌ای بوده در شهر سامرا که لشکرگاه و محل توقف سپاه خلفای عباسی در آنجا قرار داشت. 

خلفای عباسی برای زیر نظر داشتن فعالیت‌های فرهنگی، علمی و سیاسی امام هادی(علیه السلام)، آن حضرت را در سال 236 ه.ق از مدینه به سامرا انتقال و در محله عسکر سکونت دادند. چون امام حسن عسکری(علیه السلام) و پدر بزرگوارش امام هادی(علیه السلام) در محله عسکر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی می‌کردند و به عسکری لقب یافتند و این لقب مشترک بین آن حضرت و پدرشان امام هادی(علیه السلام) است و آنها را عسکریین گفته‌اند. 

اگر بنا بود این لفظ به (گاف) نوشته یا تلفظ شود، باید امام هادی نیز عقیم می‌بود و از نعمت فرزند محروم تلقی می‌شد.

از سوی دیگر عسکر لفظی عربی است و اصولا در زبان عربی حرف گاف وجود ندارد. پس آنچه صحیح است، عسکری (با کاف) است، نه عسگری (با گاف). 

در به وجود آمدن شایعه عقیم بودن حضرت، عوامل مختلفی چون خلفای عباسی، جعفر کذاب و فردی به نام زبیری تاثیری به‌سزا داشتند. 

شایسته است با نشر این مطلب کمر همت بسته و در  ترویج کلمه صحیح عسکری به جای عسگری کوشش کنیم.

أللَّـهُـمَ عَجِّلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

عابدترین و زاهدترین مردم چه کسی است؟

امام عسکری صلوات الله علیه فرمودند:

«پارساترینِ مردم کسی است که
 در برخورد با شبهه توقف کند؛
عابدترینِ مردم کسی است که
 واجبات را انجام دهد؛ 
زاهدترینِ مردم کسی است که
 حرام را ترک نماید 
و سختکوش‌ترینِ مردم کسی است 
که گناهان را کنار بگذارد.»

«عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ علیه‌السلام قَالَ: 
أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ أَعْبَدُ النَّاسِ 
مَنْ أَقَامَ عَلَى الْفَرَائِضِ أَزْهَدُ النَّاسِ مَنْ تَرَكَ 
الْحَرَامَ أَشَدُّ النَّاسِ اجْتِهَاداً مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»

تحف العقول (ابن شعبه)، ص۴۸۹
بحار الانوار (علامه مجلسی)، ج۷۵، ص۳۷۳

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

شهادت مظلومانه امام حسن عسکری تسلیت

امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه ۸ ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه به دنیا آمد. و شهادت آن حضرت در روز جمعه ۸ ربیع الاول سال ۲۶۰ قمری وقت نماز صبح که به دلیل مسمومیت به دست معتمد عباسی در سن ۲۸ سالگی اتفاق افتاد و در سامرا در نزد پدر بزرگوارش مدفون گردید، آن حضرت را عسکری گویند یا بخاطر اینکه همیشه در محاصره و زیر نظر عسکر (لشکر) و نیروهای حکومتی بود یا اینکه در محله ای به نام عسکر بوده است.

1- هر کس بیجا از کسی تعریف کند مورد سوءظن(دیگران) قرار گیرد.
اعیان الشیعه ج۲ ص۴۲

2- کم آسایش ترین مردم کسی است که زیاد کینه و دشمنی کند.
تحف العقول ص۷۸۴

3- گستاخی و بی ادبی فرزند بر پدر خود در خردسالی موجب عاق شدن او در بزرگی خواهد بود.
مستدرک ج۷ ص۳۰۹


احادیث الطلاب ص ۹۹۸ تا ۱۰۱۳

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

امام عسكری علیه السلام 
     گنجینه علم الهی


امام حسن عسکری علیه السلام در سال ۲۳۲هجری در شهر مدینه متولد شدند. مادرشان بانویی پارسا به نام «حدیث» و معروف به «جدة» بودند. در فضل و مقامات آن بانو همین بس که تا چندی پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام پاسخگوی نیازهای شیعیان بود.

در دوران حکومت متوکل خلیفه سفاک و خونریز عباسی آن حضرت به همراه پدر بزرگوارشان به اکراه در شهر سامرا ساکن شدند. شهرت ایشان به عسکری از این جهت است که در پایتخت حکومت عباسیان و در منطقه نظامی و لشگری زیر نظر ظالمان زندگی می‌کردند.

پس از شهادت پدر بزرگوارشان تا 6 سال عهده دار مقام امامت بودند. در این مدت سه خلیفه عباسی به خلافت رسیده و هر یک به گونه‌ای این مقام جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را با رفتار خود آلوده کردند. خلفایی که تنها نام خلافت را یدک می‌کشیدند و در عمل هر فسق و فجوری را مرتکب می‌شدند. آنچه برایشان اهمیت نداشت هدایت مردم و پیروی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود. گرچه مهتدی عباسی خود را هم چون عمر بن عبدالعزیز در میان بنی امیه می‌دانست و به ظاهر به دنیا پشت کرده و بساط فسق و فجور را جمع کرده بود ولی از برخوردش با امام به خوبی برداشت می‌شود که این تظاهرش به جهت حفظ مقام و آبرو پیدا کردن بوده است.

در این مدت امام حسن عسکری
 علیه السلام با اینکه در شدیدترین تدابیر امنیتی بسر می‌برد لکن به بهترین وجه ممکن مردم را هدایت فرموده و از آسیب‌های جدی به پیکره دین اسلام جلوگیری فرمود. آن حضرت با مدیریت سازمان وکالت از طریق نمایندگان خود در دورترین نقاط شهرهای مسلمان نشین، جامعه پیروان خود را رهبری کرده و با فرستادن افراد در مقابل دشمنان فکری نقشه آنان را نقش بر آب می‌فرمود.

جریان فعالیت «اسحاق کندی» 
فیلسوف آن دوران و خنثی نمودن نقشه او توسط امام حسن عسکری علیه السلام، نمونه خوبی از این دست است. او چند زمانی به گوشه‌ای خزیده بود و به خیال خام خود مشغول جمع آوری تناقضات قرآن بود. امام به شاگرد او فرمودند آیا در میان شما مردی رشید وجود ندارد تا به گفته های استادتان پاسخ دهد؟ او در جواب گفت ما ناتوان از پاسخگویی به او هستیم. حضرت با آموزش مطالب و نوع خاصی از روش بحث به او این شاگرد را آن قدر توانا ساختند، به گونه‌ای که با بیان مطالب آن حضرت به او فیلسوف بزرگی همچون اسحاق کندی سر تعظیم فرود آورده و از تصمیم خود منصرف شد.

گرچه در ایام امامت آن معدن علوم الهی، دانشمندان اهل سنت مشغول نگاشتن مهمترین کتاب‌های حدیثی خود بودند
 لکن نوشته‌های خود را از دریای دانش آن امام محروم ساختن و با این کار دانش اندوزان و پیروان خود را تشنه نگاه داشتند. با نیم نگاهی به حیات فکری کسانی که از این آبشخور بهره می‌گیرند تأثیر این تشنه کامی حس می‌شود.

در حدیث قدسی لوح که خداوند به مناسبت میلاد امام حسین علیه السلام 
به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هدیه داده بود، از امام حسن عسکری به عنوان خازن علم الهی یاد شده است.

هشتمین روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ شهر سامرا که در آن روزگار بزرگترین شهر شناخته می‌شد، در سوگ آن امام بزرگوار غرق عزا و ماتم بود. نویسندگان آمار افرادی که در تشییع جنازه حاضر شده بودند را قابل شماره ندانسته و آن را به قیامت تشبیه کرده‌اند این وضعیت نشان از آن دارد که گرچه حاکمان ستمگر امامان را مضیقه قرار می‌دادند لکن در دل مردم جا داشتند.

پی نوشت:
۱. ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابی طالب علیهم السلام ج۴ ص۴۲۴
۲. الکافی ج۱ ص۵۲۸
۳.شیخ عباس قمی ، الانوار البهیه
  ص۲۶۷ و ۲۷۰

نقل شده از کانال تلگرامی داروخانه معنوی به نشانی Manavi_2@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

پیرمردی بود که مغازه عطاری داشت و کثیرالاولاد بود. بسیار نماز می‌خواند و در زمان فراغت مشغول خواندن قرآن می‌شد. بسیار اهل انفاق بود و هیچ‌گاه نیازمندی را از مغازه خود دست خالی رد نمی‌‌کرد. او همیشه مورد ایراد فرزندانش بود که در حق آینده‌شان قصور و کم‌کاری می‌کند. ولی پیرمرد به خدا قسم می‌خورد که با تکیه بر رحمت خدا هیچ فرزندی از او، زمانی که بزرگ شدند دچار تنگی معیشت نشوند؛ و همان شد که پیرمرد قسم خورده بود. از او پرسیدند: چگونه چنین می‌دانست؟! پیرمرد این آیه را تلاوت کرد:

 إنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ (29 - فاطر)
آن‌ها که کتاب خدا را تلاوت کرده و نماز به پا می‌دارند و از آنچه ما روزیشان کرده‌ایم پنهان و آشکار (به فقیران) انفاق می‌کنند (از لطف خدا) امید تجارتی دارند که هرگز زیان و زوال نخواهد یافت.

پیرمرد ادامه داد من همیشه با خود می‌گفتم: خدایا! من جاهلی بیش نیستم که نه خیر دنیای خود می‌دانم و نه خیر آخرت خویش، من نماز و قرآن می‌خوانم و انفاق می‌کنم و فقط با تو تجارت می‌نمایم. خدایا! خود تاجر زندگی من و فرزندانم باش و بهترین‌ها را بر من تجارت کن که تو را هرگز در تجارت کسی نتواند اغفال کند و ضرری برساند. من همیشه از خدای خود ترسیدم و در اعمال خود مراقب بودم و اطاعت امر او کردم. وقتی خداوند مرا دید و دعای مرا شنید، تاجر زندگی من شد و فرزندانم را همسران نیک از بندگان نیک خویش قسمت نمود و کسب و کارشان از رحمت‌ خویش رونق بخشید.

آری! این است فرجام کسی که با خداوند در دنیا تجارت کند و او را تاجر زندگی خویش سازد.

نقل شده از کانال تلگرامی اخلاق و معرفت در قرآن و روایات به نشانی akhlaghmarefat@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

داستان کوتاه و پندآموز

مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند. گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد. مرد شروع کرد به دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد. عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند.

هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد. ناگهان همسایه شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده. زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند. او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده. مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت : خدا قبول می کند. ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن.

روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد و سوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . 
پس این نصیب توست ...

صدقه را بنگر که چه چیزیست!!
صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است ...

نقل شده از کانال داستان و سخن بزرگان به نشانی dastangram@

خشم مگیر

22:07 1400/07/22 - یوری بویکا

خشم مگیر...

مردی از باديه به مدينه آمد و به حضور رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) رسيد. از آن حضرت‏ 
پندی و نصيحتی تقاضا كرد. رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: "خشم مگير" و بيش‏ از اين چيزی نفرمود. 
آن مرد به قبيله خويش برگشت. اتفاقا وقتی كه به ميان قبيله خود رسيد، اطلاع يافت كه در نبودن او حادثه مهمی پيش آمده، از اين قرار كه‏ جوانان قوم او دستبردی به مال قبيله‏ ای ديگر زده‏ اند، و آنها نيز مقابله به مثل كرده ‏اند، و تدريجا كار به جاهای باريك رسيده، و دو قبيله در 
مقابل يكديگر صف آرائی كرده‏ اند، و آماده جنگ و كارزارند.
 شنيدن اين‏ خبر هيجان آور، خشم او را برانگيخت .
 فورا سلاح خويش را خواست و پوشيد و به صف قوم خود ملحق و آماده همكاری شد . 
در اين بين، گذشته به فكرش افتاد، به يادش آمد كه به مدينه رفته و 
چه چيزها ديده و شنيده، به يادش آمد كه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پندی تقاضا كرده‏ است ، و آن حضرت به او فرموده، جلو خشم خود را بگيرد. 
در انديشه فرو رفت كه چرا من تهييج شدم، و به چه موجبی من سلاح پوشيدم‏، و اكنون خود را مهيای كشتن و كشته شدن كرده‏ ام؟ 
چرا بی ‏جهت من بر افروخته و خشمناك شده‏ ام؟! 
با خود فكر كرد الان وقت آن است كه آن جمله‏ كوتاه را به كار بندم . 
جلو آمد و زعمای صف مخالف را پيش خواند و گفت: "اين ستيزه برای‏ 
چيست ؟
 اگر منظور غرامت آن تجاوز است كه جوانان نادان ما كرده‏ اند، من‏ حاضرم از مال شخصی خودم اداكنم. علت ندارد كه ما برای همچو چيزی به جان‏ يكديگر بيفتيم و خون يكديگر را بريزيم".
طرف مقابل كه سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت اين مرد را شنيدند، غيرت و مردانگیشان تحريك شد و گفتند: 
"ما هم از تو كمتر نيستيم. حالا كه چنين است ما از اصل ادعای خودصرف‏ نظر می‏كنيم " . 
هر دو صف به ميان قبيله خود بازگشتند.

اصول كافی، جلد 2، صفحه 404 

نقل شده از کانال داروخانه معنوی به نشانی Manavi_2@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین