ورلد بوک وبلاگی با مطالب جالب و کاربردی برای زندگی بهتر

ورلد بوک وبلاگی با مطالب جالب و کاربردی برای زندگی بهتر

امام علی(ع) : آدم عاقل کسی است که حتی یک نَفَس از عُمر خود را در چیزی که برایش سودی ندارد به هَدَر نمی دهد.هر روزی که بگذرد قسمتی از وجود تو را با خود میبرد

ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﺪﻩ...

ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﻳﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﻣﻴﻨﺪﺍﺯﻳﻢ ﺑﻪ ﺳﻘﻒ ﻣﺤﻘﺮ ﺍﺗﺎﻗﻤﻮﻥ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ﻣﯽﺷﻤﺮﻳﻢ!
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻳﻪ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﺳﻴﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﻴﺪ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﻭ ﺳﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﯼ!!
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺍﮔﻪ ﻧﻮﻥ ﻭ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﺪ، ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﭘﺮﻳﺪﻳﻢ ﻭ ﺯﻧﮓ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺭﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺍﺯ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯽﺯﺩﻳﻢ ﻭ ﻛﻠﯽ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻣﯽﺧﻨﺪﻳﺪﻳﻢ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﮔﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ، ﺩﺭﺏ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﻪ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﻛﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻧﺸﻴﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺳﻼﻡ علیک ﻛﻨﻴﻢ...!
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎن ﻭ ﻓﺎﻣﻴﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﭼﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﺕ ﭘﺴﺘﺎﻝ ﻭ ﭼﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺎ "ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺍﯼ" ﻫﻢ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ...
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺗﻮ ﻳﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﺟﺪﻳﺪ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻣﯽﺭﻓﺘﻴﻢ، ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻭ ﺍﺷﺘﻴﺎﻕ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﻛﺮﺩﻳﻢ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﻭﺭﺑﻴﻨﺎﯼ ﻋﻜﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﻴﻠﻤﺒﺮﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽﺑﻴﻨﻴﻢ!!!
ﻗﺪﯾﻤﺎ ﯾﻪ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻪ، ﺑﺎ ﻓﮏ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ...
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ، ﻭﻟﯽ ﮐﻮ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻪ؟
ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﻓﺎﻣﯿﻞ؟
ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ؟
ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺗﻮﯼ ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻣﻮﻧﺪ....!!

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست

#قدیم

#قدیما

#تلویزیون سیاه سفید

قصه و عبرت

جوانی که خدا را به مبارزه طلبید مانند الاغ مُرد

در دهه پنجاه میلادی در یکی از دانشکده های کشور های عربی دانشجویی ساعتش را در دست گرفت، به آن نگاه می کرد و فریاد می کشید: اگر خدایی وجود دارد یک ساعت بعد جان مرا بگیرد.

صحنه عجیبی بود، گروهی از دانشجویان و اساتید شاهد آن بودند. دقیقه ها به سرعت گذشت. وقتی دقیقه ها به پایان رسید با غرور و مبارزه طلبی برخواست و به همشاگردی هایش گفت: ببینید، اگر خدا وجود داشت جان مرا می گرفت!

دانشجویان رفتند. شیطان بعضی از آن ها را وسوسه کرد، بعضی از آنها گفتند خداوند به خاطر حکمتی به او مهلت داده است و بعضی سرشان را تکان دادند و او را مسخره کردند.

این جوان با خوشحالی نزد خانواده اش رفت «با غرور» گویا با دلیل عقلی که پیش از این کسی آن را به کار نبرده ثابت کرده است که خدا وجود ندارد و انسان بیهوده خلق شده است و پروردگاری وجود ندارد و معاد و حسابی هم در میان نیست!

وارد خانه شد. مادرش سفره ی غذا پهن کرد. پدرش در جایش کنار سفره نشسته بود و منتظر بود تا همراه اعضای خانواده خوردن را شروع کند. پسر به سرعت رفت تا دستش را بشوید. صورت و دستانش را شست سپس آن ها را خشک کرد. در همین زمان بر زمین افتاد و هیچ حرکتی نکرد.

بله افتاد و مُرد. پزشک در گزارشش قید کرد که مرگش به خاطر آبی بود که داخل گوشش رفته بود.
دکتر عبدالرزاق نوفل رحمه الله در این باره می گوید: خداوند نپذیرفت مگر اینکه مانند الاغی بمیرد!

در مورد الاغ و اسب به لحاظ علمی معروف است که اگر آب وارد گوش یکی از آنها شود در جا می میرد.

نقل شده از کانال تلگرامی عالمپس از مرگ به نشانی Pas_As_Marg@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

#الاغ

#اسب

#گوش

#جوان

 

کاش خدا الاغی داشت!

03:01 1401/05/14 - یوری بویکا

کاش خدا الاغی داشت!

شخصی به نام سلیمان دیلمی می گوید:
به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فلانی در عبادت، و دینداری چنین و چنان است ... (او را محضر امام تعریف کردم)
امام صادق علیه السلام فرمود: عقلش چگونه است؟ عرض کردم : نمی دانم.
امام فرمود: (ان الثواب علی قدر العقل ) به راستی پاداش عمل به اندازه عقل است.
آن گاه فرمود: مردی از بنی اسرائیل در مکانی بسیار سر سبز و خرم ، که دارای درختان بسیار و چشمه های گوارا بود خدا را پرستش می کرد. فرشته ای از آنجا می گذشت، او را دید، عرض کرد: پروردگارا! مقدار پاداش و ثواب این بنده ات را به من نشان بده!
خداوند ثواب مرد عابد را به فرشته نشان داد ثواب مرد به نظر فرشته خیلی اندک آمد لذا تعجب کرد که چرا با آن همه عبادت ثوابش کم است!
خداوند فرمود: برو پیش او و با وی همنشین باش تا قضیه برایت روشن گردد. فرشته به صورت انسانی نزد او آمد. عابد از او پرسید: تو کیستی؟ فرشته پاسخ داد: من بنده عابدی هستم، چون از مقام و عبادت تو در این مکان آگاه شدم آمده ام که در اینجا خدا را با هم پرستش کنیم.
فرشته آن روز را با عابد به سر آورد. صبح روز دیگر به عابد گفت : عجب جای خوش آب و هوا و باصفایی داری؟ که تنها شایسته عبادت است.
عابد گفت :آری ! از هر لحاظ خوب است ، ولی اینجا یک عیب دارد. فرشته پرسید: آن عیب کدام است؟
گفت :کاش خدای ما الاغی داشت ! اگر پروردگار ما الاغی داشت او را در اینجا می چراندیم که این گیاهان سرسبز و خرم ضایع نمی شد. فرشته پرسید: آیا پروردگار تو الاغ ندارد؟
عابد گفت :آری ! اگر الاغی داشت ، این علف ها تباه نشده و بی فایده از بین نمی رفت.
خداوند به فرشته وحی نمود که من به اندازه عقل او پاداش می دهم ، (برای اینکه عقلش کم است ، پاداشش نیز اندک است).
 

منبع: بحارالانوار

نقل شده از کانال تلگرامی راز نهج البلاغه به نشانی raz_Nahjolbalagheh@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

#سلیمان دیلمی

#الاغ

#خدا

#فرشته

#عبادت

دعای ابوذر غفاری که او را در آسمان ها مشهور کرد

حجت‌الاسلام والمسلمین استاد فرزانه شیخ جعفر ناصری نقل میکردند که:

در ملاقاتی که با والد گرامی‌ آیت الله حاج شیخ محمد ناصری، محضر آیت‌الله العظمی ‌بهجت داشتیم، سخن از اولیای الهی به میان آمد. 
والد فرمودند: 
من از ابتدای طلبگی، به مرحوم (عارف کامل) آیت‌ الله آسید جمال گلپایگانی رحمة الله علیه نه تنها ارادت داشتم، بلکه شیفته حرکات و روش و حتی جملات این مرد الهی بودم و در نماز جماعت ایشان شرکت می‌کردم. یادم هست ایشان در قنوت نماز با صدایی آرام و پرطمأنینه این دعا را می‌خواندند:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِنَبِیِّکَ...».
آیت‌الله العظمی ‌بهجت فرمودند: 
بله این دعای حضرت ابوذر است. روایت دارد:
روزی جناب ابوذر غفاری خدمت رسول خدا رسید و ایشان را مشغول صحبت با دحیه کلبی دید و نشناخت و رفت در حالی که در واقع، این فرد که رسول خدا با او صحبت می‌کرد دحیه نبود، بلکه جبرائیل امین بود به‌ صورت دِحْیَه کلبی.
جبرئیل عرض کرد:
یا رسول خدا اگر اباذر به ما سلام می‌کرد، ما سلام او را جواب می‌دادیم و بعد عرض کرد: ابوذر دعایی دارد که او را در آسمان‌ها مشهور کرده، از او بخواه آن دعا را برایت بخواند...
بعد پیامبر به ابوذر فرمودند:
جبرئیل گفت تو دعایی می‌خوانی که تو را در آسمان‌ها مشهور کرده است. ابوذر آن دعا را برای آن حضرت خواند:

«اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمْنَ وَالْإِيمانَ، وَالتَّصْدِيقَ بِنَبِيِّكَ، وَالْعافِيَةَ مِنْ جَمِيعِ الْبَلاءِ، وَالشُّكْرَ عَلَى الْعافِيَةِ، وَالْغِنَىٰ عَنْ شِرَارِ النَّاسِ.

خدایا! از تو درخواست می کنم امنیت و ایمان به تو را، تصدیق نمودن و باور به پیامبرت را، و عافیت از همه بلاها، و شکرگزاری در برابر عافیت، و بی نیازی از مخلوقات بَدَت را (مرا از مردم بد و آزاررسان بی نیاز کن).»
 

ابوذر برای از دست دادن توفیق مکالمه با جبرئیل به قدری پشیمان شدند که چند روز نتوانستند از منزل بیرون بیایند.

منبع: (الكافی، ج‏ ۲، ص۵۸۷)

پی نوشت:

این دعا خیلی خوبه و میشه گفت یک دعای کامله که هم امنیت و ایمان از خدا مسئلت می کنیم هم شکرگزاری هم از جمیع بلایا از خدا عافیت می خواهیم و هم اینکه از شر مردم بدذات و آزاررسان که اکثر مواقع از حسادت شروع میکنن به آزار و اذیت کردن، از خدا یاری می جوییم.

سعی کنید این دعا را حفظ کرده در قنوت نمازها یا بعد از نماز یا بعد از خواندن قرآن و... هر روز چند باری بخوانید که دعا سلاح مومن است و گاها قضا و بلایایی که مقدر شده را برمیگرداند.

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

#دعای ابوذر غفاری

#پیامبر

#جبرائیل

 

 

آثار لقمه حرام

02:25 1401/05/14 - یوری بویکا

آثار لقمه حرام

آیت الله ناصری: یکی از اولیاء الهی بود به نام مرحوم حاج مؤمن که استاد آیت الله دستغیب رحمت الله علیه بود، ایشان برای بنده نقل کرد: من خدمت یکی از اولیای الهی رسیدم. دستوری به من داد و گفت که مثلاً فلان جا غذا نخور. من هم گفتم چشم. داستانش خیلی مفصل است. می‌گفت: ما با آن شخص که گفته شده بود در خانه‌اش غذا نخورم، مرتبط بودیم.

یک روز در خانه ایشان نماز را که خواندیم، سفره انداختند و من خجالت کشیدم بلند بشوم. گفت: بنشین ناهار بخور. گفتم: آقا! من معذورم. گفت: نه؛ بنشین ناهار بخور. حاج مؤمن می‌گفت: غذا را کشیدیم و من دو سه تا لقمه خوردم. یک دفعه دیدم آن ولی الهی پیدایش شد. اشاره کرد گفت: بلند شو بیا. بلند شدم رفتم. گفت: چرا از این غذا خوردی؟ گفتم: من خجالت کشیدم. برایم کشیدند و کاسه گذاشتند و نتوانستم نخورم. گفت: خوب، حالا اگر می‌توانی، برو بخور.

آمدم نشستم. دیدم تمامش چرک و خون است، خدا شاهد است. گفت: از بوی تعفن غذا حالم خراب شد. نگاه کردم دیدم آن‌ها همه دارند می‌خورند؛ اما دارند چرک و خون می‌خورند. حالم به هم خورد و بلند شدم. بعضی از غذا‌ها حقیقتش این است. نمی‌دانیم چیست. انسان مقداری برای به دست آوردن غذای حلال و پاک سعی و کوشش بکند. غذا، در فرزندان ما، در عبادات ما آثاری دارد. در روایت دارد کسی که یک لقمه حرام بخورد، تا چهل روز دعاهایش مستجاب نمی‌شود.

منبع: بحارالانوار، ج 63، ص314

نقل شده از کانال تلگرامی کربلا به نشانی karballa_ir@

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست

#آیت الله ناصری

#لقمه حرام

#آثار لقمه حرام

حضرت عباس در کلام ائمه اطهار علیهم السلام

امیرالمؤمنین علیه السلام در خطابی به همسر گرانقدرش ام‌ البنین می فرماید: «نور دیده‌ات نزد خداوند منزلتى سترگ دارد و پروردگار در عوض آن دو دست بریده، دو بال به او ارزانى مى‌دارد كه با فرشتگان خدا در بهشت به پرواز درآید؛ آن سان كه پیشتر این لطف به جعفر بن ابى‌طالب شده است." سپس خطاب به فرزند گرامی خود عباس فرمود: جلوتر بیا. عباس پیش روى پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیری را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهى طولانى به قامت او نمود و اشك در چشمانش حلقه زد و فرمود: "گویا مى‌بینم كه دشمن پسرم را احاطه كرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله مى‌كند تا این كه دو دستش قطع مى‌گردد.»

در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام و پس از صلح و بازگشت امام به مدینه، عباس در كنار امام به دستگیرى از نیازمندان پرداخت و هدایاى كریمانه برادر خود را بین مردم تقسیم مى‌كرد. او در این دوران بود که لقب «باب الحوائج» یافت و وسیله دستگیرى و حمایت از محرومین جامعه گردید. او در تمام این دوران، در حمایت و اظهار ارادت به امام خویش كوتاهى نكرد.

امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه به طرف کربلا ندا داد: «كجاست‌ برادرم ... كجاست ماه بنى‌هاشم؟ پس عباس جواب داد: بله بله اى آقاى من! آنگاه امام حسین فرمود: اى برادر، اسبم را حاضر كن، پس عباس اسب حضرت را حاضر نمود.»

در عصر تاسوعا شمر با چهار هزار نفر وارد كربلا شد. یكى از نقشه‌هاى او براى كاستن از یاران امام حسین امان دادن به عباس و برادران او بود. وقتى جناب عباس شنید كه شمر امان نامه آورده اصلاً به او اعتنا نكرد و جواب او را نداد، تا این كه امامش به او فرمان داد كه جواب شمر را بگوید، عباس فرمود: «چه مى‌گویى؟» عرض كرد: «شما و برادرانت در امانید.» عباس غیرتمند سراسر وجودش آتش گرفت و فریاد او بلند شد: «دست‌هایت ‌بریده باد و لعنت بر آنچه كه از امان نامه آورده‌اى. اى دشمن خدا! آیا دستور مى‌دهى كه ما برادرمان و آقایمان حسین پسر فاطمه را رها كنیم و داخل اطاعت لعنت‌شدگان و فرزندان لعنت‌شدگان شویم؟ آیا به ما امان مى‌دهى در حالى كه فرزند رسول خدا در امان نیست.»

امام سجاد علیه السلام می فرماید: «خداوند حضرت عباس علیه السلام را رحمت كند كه به حق ايثار كرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابی طالب علیه السلام هم دو بال عطا فرمود و به تحقيق، حضرت عباس علیه السلام نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد كه روز قيامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.»

امام صادق علیه السلام همواره از عمویش عباس تجلیل به عمل مى‌آورد و با درود و ستایش از او یاد مى‌كند و مواضع قهرمانانه‌اش در روز عاشورا را بزرگ مى‌داشت. از جمله سخنانى كه امام درباره قمر بنى‌هاشم علیه السلام فرموده است این است که: «عمویم عباس بن على بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت...» امام صادق (علیه السلام) از برترین صفات مجسم در عمویش یعنی تیزبینی، ایمان محکم و جهاد، پرده بر می دارد.

در جای دیگر نیز امام صادق علیه السلام فرموده است: «شهادت مى‌دهم كه تو براى خدا و رسولش و برادرت خیرخواهى نمودى، پس تو چه نیكو برادر فداكار بودى.»

بقیة الله الاعظم، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در بخشى از سخنان پرمعنای خود در زیارت ناحیه مقدسه درباره عمویش حضرت عباس علیه السلام چنین مى‌گوید: «سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، همدرد بزرگ برادر كه جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنكه فدایى برادر بود و از او حفاظت كرد و براى رساندن آب به او كوشید و دستانش قطع گشت...»

نقل شده از کانال تلگرامی کربلا به نشانی karballa_ir@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

#حضرت عباس

#مقام حضرت عباس

#حضرت عباس در کلام ائمه

#جعفر بن ابی طالب

 ۱- آيا ميدانى:          

زمانى که اذان تمام ميشود؛ دعایت مستجاب میشود....

پس محروم نکن خودت را از دعا؛ بعد از تکرار کردن اذان و دعاى معروف (اللهم رب هذه الدعوة التامة....)          

حتما منتشر کن شايد يکى غير از تو اين را نميداند،  .....

۲- آيا ميدانى:         

کجا قرار داده ميشود گناهان تو در حالی که نماز میخوانی؟        

رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمودند: (که بنده خدا وقتی بلند شد تا نماز بخواند با تمام گناهانش آمده .....      

پس گناهانش بر روی سرش و گردنش گذاشته ميشود پس هر بار که که به رکوع و سجود ميرود گناهانش ميريزد)          

ای کسی که عجله ميکنی در رکوع و سجود؛         
سجود و رکوعت را تا ميتوانی طولانی کن تا گناهانت از تو بريزد اين اجر را از دست نده.....
      

۳- آيا ميدانی          

زن نيکوکاری فوت کرد و هر وقت قبرش را زيارت ميکردند از خاک قبرش بوی گل می آمد شوهرش گفت که او هيچ وقت خواندن سوره ملک را قبل از خواب ترک نميکرده پس مبارک باد بر آن  کسی که خواندن سوره ملک قبل از خواب را برای خودش عادت قرار داده پس بر اين کار حريص باش زيرا نجات ميابی از عذاب قبر "به هر کس دوستش داری خبر بده"        


۴- آيا ميدانی          

با خواندن آية الکرسى بعد از هر نماز فاصله بين تو و بهشت فقط مرگ است...

 یعنی با مرگ ورودت در بهشت تضمینی است......      

۵- آيا ميدانی          

بعد از تمام شدن نماز نباید عجله کنی و باید مدتی بشينی؛ برای اينکه ملائکه بعد نماز        

براى تو دعا ميکنند ؛ نزد خداوند....... 

نقل شده از کانال تلگرامی راز نهج البلاغه به نشانی raz_Nahjolbalagheh@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

#سوره ملک

#اذان

#ملائکه

#دعا

#دانستنی ها

  

طرفدار امام حسین (علیه السلام) یا طرفدار صدام حسین

پیرمرد عراقی تعریف می کرد:

در جریان انتفاضه شیعیان عراق درسال 1991 میلادی، عده ای از ماها را در کربلا دستگیرکردند و به بیابانی بردند و بر روی تپه ای از ریگ پیاده کردند. کامل حسین داماد صدام و مأمور حمله به حرم حضرت امام حسین (علیه السلام) در آنجا بود، همه را روی ریگ ها نشاندند، کامل حسین جلو آمد و یک تفنگ از دست سربازی گرفت و در جلوی ما ایستاد و گفت:

شماها طرفدار امام حسین (علیه السلام) هستید یا طرفدار صدام حسین؟ کسی جواب نداد، بار دوم گفت هر کس طرفدار امام حسین (علیه السلام) است بلند شود و هر کس طرفدار صدام حسین است بنشیند، کسی بلند نشد، ناگاه یک جوان 16 ساله بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (علیه السلام) هستم. کامل حسین گفت: برو آنجا بایست: او رفت در مقابل همه ایستاد، بار دیگر کامل حسین گفت: هر کس طرفدار امام حسین (علیه السلام) است بلند شود کسی جرأت نکرد بلند شود، کامل حسین سلاح را به طرف آن جوان 16 ساله گرفت و او را به شهادت رساند.

بار دیگر رو کرد به ماها و گفت : طرفدار امام حسین (علیه السلام) هستید یا طرفدار صدام حسین؟ جوانی دیگر بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (علیه السلام) هستم، کامل حسین او را نیز به شهادت رساند و بعد از آن ،هر چه گفت :  کدام از شماها طرفدار امام حسین (علیه السلام) هستید، کسی جواب نداد. لذا ماها را به شهر آوردند و آزاد کردند، شب در خواب حضرت امام حسین (علیه السلام) را دیدم که کنار ضریح مطهر ایستاده و جنازه آن جوان 16 ساله را آوردند، حضرت فرمودند کنار شهدا دفنش کنید. او را دفن کردند و سپس جنازه شهید دومی را آوردند، حضرت فرمود او را در ضریح دفن کنید. برای من این سؤال پیش آمد که چرا امام حسین (علیه السلام) میان این دو شهید تفاوت قائل شدند، لذا از آن حضرت علتش را پرسیدم. حضرت فرمودند: جوان اولی نمی دانست سرنوشتش چه می شود ولی در عین حال بلند شد و طرفداریش را از ما اعلام کرد. لذا جزء شهدا دفن شد ولی جوان دومی با این که دید آن یکی به شهادت رسیده ولی باز هم بلند شد و طرفداریش از ما را اعلام کرد گفتم : در ضریح دفنش نمایند.

منبع: خواندنیهای تاریخ 
تالیف : علی سپهری اردکانی

نقل شده از کانال تلگرامی داروخانه معنوی به نشانی Manavi_2@

به تو از دور سلام

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى اباعبداللّه و بر جان هایى که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقى است و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوى من قرار ندهد

السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن

سلام بر حسین

و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن

و بر على بن الحسین

و عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن

و بر فرزندان حسین

و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

و بر یاران حسین

-------------------------------

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

#کامل حسین

#صدام حسین

#کامل حسین داماد صدام حسین

#امام حسین

#داستان واقعی

داستان واقعی

ملاقات خانم خانه دار با امام زمان ارواحنافداه در مجلس روضه!

ایام عزاداری سیدالشهدا علیه السلام نزدیک بود، هر سال یک دهه عزاداری داشتند در حسینیه، امسال اما شور و اشتیاق عجیبی از امام زمان ارواحنافداه در دلش افتاده بود، ‌قبل از شروع عزاداری ها نشست رو به قبله و با آقایش خلوتی کرد، با خواهش و تمنا از مولا خواست بخاطر جد غریبش هم که شده امسال به مجلس آنها هم بیاید، به دلش الهام شد خبری در راه است...

شب اول عزاداری رسید، قبل از شروع مراسم، بالای مجلس پتوی نویی را چهارلا کرد و یک پشتی استفاده نشده روی آن گذاشت، به شوهرش سفارش کرد کسی اینجا نشیند، شوهرش پرسید چرا؟ جواب داد، این، جای آقایم است... شوهر تبسمی کرد و گفت: چشم...

شبهای عزاداری یکی یکی سپری میشد، هر شبی که می رسید در طول مراسم همه حواسش به همان جای خالی بود، مدام پرده را کنار میزد و قسمت مردانه را وارسی میکرد، چشم میدوخت به همان جای خالی... شب آخر هم آمد، خبری نشد، عزاداری هم تمام شد، خبری نشد، موقع صرف غذا شد، رفت به آشپزخانه، بغض گلویش را فشار میداد، دلش داشت میترکید، اشکش سرازیر شد، گفت برای بار آخر بروم آن جای خالی را ببینم، پرده را کنار زد، سید معمم جلیل القدری را دید، همان جا نشسته بود، او جمعیت را میدید اما انگار هیچکس او را نمیدید، همه مشغول صحبت کردن بودند، توجهی نداشتند به او، روضه خوان دعای آخر مراسم را میخواند، جوان خوش سیما دستانش را به سمت آسمان بلند کرده بود و بعد از هر دعایی با لحن ملیحی آمین میگفت، غذا را آوردند، چند لقمه ای از غذا به آرامی در دهان گذاشت، چندین بار با مهربانی به سمت آشپزخانه نگاه میکرد و تبسم... بوی عطر عجیبی حسینه را پُر کرده بود... 

یکی از خانم ها که در آشپزخانه مشغول بود گفت چه بوی عطر فوق‌العاده ای در فضا پیچیده، دوباره پرده را کنار زد، نگاهش را به جای همیشگی انداخت اما کسی را ندید، از درب خروج هم هیچکس خارج نشده بود، شوهرش را سریع صدا زد، تو کسی را با این مشخصات ندیدی در قسمت مردانه، نشسته بود همان جایی که آماده کرده بودم، شوهرش جواب داد نه ولی عطر بسیار خوشی در قسمت مردانه پیچیده بود که همه متوجه شدند، این صحبت را که از شوهرش شنید خیلی منقلب شد، صحبت حضور مولا در مراسم دهن به دهن در حسینیه پیچید، جمعیت منقلب شده بود، صدای ناله یا صاحب الزمان تا ساعت‌ها بعد شنیده میشد...

صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم

منبع: برداشتی آزاد از تشرف خانم محمدی

پایگاه اطلاع رسانی مهدیه تهران

【 اللّهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】

نقل شده از کانال تلگرامی منتظران ظهور به نشانی montazeran313313@

به تو از دور سلام

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى اباعبداللّه و بر جان هایى که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقى است و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوى من قرار ندهد

السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن

سلام بر حسین

و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن

و بر على بن الحسین

و عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن

و بر فرزندان حسین

و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

و بر یاران حسین

-------------------------------

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست

#امام زمان

#ملاقات با امام زمان

#خانم خانه دار

 

داستان حسینی

👌بسیار زیبا حتما بخوانید

- حاج محمد مرزوق حائری نوحه خوانی است که نزدیک به ۱۳۰ سال پیش توسط هیئت بزاز از عراق به ایران می ‎آید. برای بار اول هیئت بزاز از او درخواست می‌کند تا به ایران بیاید اما او قبول نمی‌کند. برای بار دوم او به درخواست هیئت بنی‌فاطمه برای مهاجرت به ایران پاسخ مثبت می‌دهد. خود او می‌گوید که در خواب امام حسین (علیه السلام) را می‌بیند که به او میفرماید: هرجا که باشی با ما در ارتباط هستی اما ما یک سری شیعیان در ایران داریم که بهتر است به آنجا بروی. در نتیجه حاج مرزوق در حدود سال ۱۲۷۰ به ایران می‌آید. او پدر نوحه‎ خوانی معاصر در ایران است و بسیاری از آداب و رسوم‎هایی که اکنون در هیئت‎ ها انجام می‎شود منتسب به ایشان است.

- سینه زنی تهرانی های قدیم تا قبل از نقل مکان مرحوم حاج مرزوق حائری از کربلا به تهران، اینگونه بود که اصطلاحا سه ضرب و بی وقفه سینه می زدند. بدین ترتیب اساسا « دم سرپا » و « زمینه خوانی »، در تهران رایج نبود. مرحوم حاج مرزوق بنیانگذار سینه زنی سنتی در تهران بوده است. اوج تکامل این سبک، در دوره مرحوم شاه حسین و مرحوم ناظم شکل گرفت. ایشان از بنیانگذاران سنت “چهارپایه” در شب های مسلمیه حرم عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) بودند.
حاج مرزوق، یکی از سوختگان وادی سیدالشهدا علیه السلام بود که عمری را در مقامات عالیه توسل و گریه به سر برده و مس گونه هایش به مدد کیمیای سرشک حسینی به طلای ناب مبدل گشته بود.

- هنگامی که فرزند مرحوم حاج مرزوق از دنیا رفت، خبر مرگ فرزند را در مجلس روضه‌خوانی امام حسین (علیه السلام) به او دادند، اما او به جای قطع روضه‌خوانی به ادامه آن پرداخت و این را مهمتر دانست. حاج مرزوق، وقتی به خانه برگشت فرزند مرحوم خود را در دست گرفته و از امام حسین (علیه السلام) خواست که به حرمتش، فرزندش را به او بازگرداند که در همان لحظه فرزند او با عنایات خاص سالار شهیدان چشم باز کرده و به زندگی برگشت.

- یک روز حاج مرزوق به یکی از دوستانش، به نام سید حسن پیغام می دهد، که بیا حاج مرزوق با شما کار دارد، آن موقع حاج مرزوق در بستر بیماری بود. سید حسن می گوید: رفتم دیدم به هم ریخته فرمود: من آخر عمرم است سید حسن! می خواهم یه رازی را با شما در میان بگذارم، دیروز مادرت زهرا (سلام الله علیها) را دیدم، در تب داشتم می سوختم، تو بیداری دیدم نه خواب.
حاج مرزوق گفت: تشنگی بر من غالب شد. سه تا دختر داشتم؛ راضیه، مرضیه و فاطمه. دختر اول را صدا زدم، راضیه مقداری آب به من بده، دیدم یک بانوی مجلله با روبند سبز پدیدار شد، حیا کردم، آب نخواستم. دختر دومم را صدا زدم: مرضیه! دوباره دیدم بی بی بلند شد آمد طرف من. دختر سومم را صدا زدم: فاطمه؛ بار سوم که شد خانم فرمود: حاج مرزوق سه بار من را صدا کردی؟ چی می خواهی ؟ گفتم بی بی جان! من حیا کردم حرف بزنم، فرمود: حاج مرزوق عمری نوکری کردی، حالا وقتش است ما جواب بدهیم، سرم را پایین انداختم.

- فرمود: تشنه هستی؟، از زیر چادر ظرف آبی بیرون آورد، نوشیدم، به گوارایی این آب، تا حالا نخورده بودم، طبق عادت بچگی، گفتم: صلّی الله علیک یا ابا عبدالله…، دیدم صدای گریه بی بی بلند شد، فرمود: حاج مرزوق! دلم گرفته برایم روضه بخوان، گفتم خانم، دکترها منعم کردند از روضه خواندن، ولی چون شما می فرمایید چشم. چه روضه ای بخوانم؟ فرمود: روضه علی اصغرِ حسین را بخوان …

- کربلایی احمد (میرزاحسینعلی تهرانی) و جناب شیخ رجبعلی خیاط در خصوص ویژگی های اخلاقی حاج مرزوق نکات بسیاری را بازگو کرده اند.
یکی از اهل معنا در خصوص برزخ ایشان می فرمود: حاج مرزوق را در جوار آقا بزرگ تهرانی دفن کردند. یکی از مؤمنان در عالم رویا آقا بزرگ را مشاهده می کند و به وی می گوید: چقدر خوب است که حاجی مرزوق را نزد شما دفن کرده اند! آقا بزرگ در پاسخ می فرماید: این گونه هم که فکر می کنی، نیست. به محض آنکه حاج مرزوق را اینجا دفن کردند، آقا امام حسین علیه السلام او را برداشتند و با خود بردند.

منبع: جام و عقیق

نقل شده از کانال تلگرامی راز قرآن به نشانی raz_quran@

به تو از دور سلام

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى اباعبداللّه و بر جان هایى که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقى است و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوى من قرار ندهد

السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن

سلام بر حسین

و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن

و بر على بن الحسین

و عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن

و بر فرزندان حسین

و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

و بر یاران حسین

-------------------------------

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

# حاج محمد مرزوق حائری

# حاج مرزوق نوحه خوان

#نوحه خوانی