راه‌های رهایی از دام شیطان

01:36 1400/09/13 - یوری بویکا

در مطلب زیر ضمن تشریح راه‌های تسلط شیطان بر انسان، عوامل رهایی از کمین و دام او نیز بر اساس آموزه‌های قرآنی بیان شده است.

شیطان پس از هوا‌های نفسانی، مهمترین و اصلیترین دشمن انسان است. این دشمن سوگند خورده بر آن است تا به هر شکلی شده، مدعای خود را به اثبات برساند و نشان دهد که انسان شایسته جانشینی و خلافت الهی نیست و نمی‌تواند با فعلیت بخشی به اسماء و صفات الهی سرشته در ذات خود، متاله و ربانی شود و مظهر ربوبیت الهی باشد تا این گونه با نفی شایستگی انسان، شایستگی خویش را برای خلافت الهی اثبات کند.

بنابراین، ابلیس و اولیاء و پیروان انسی و جنی اش همواره مترصد یورش به انسان از چهار طرف او هستند و در این راه از هوا‌های نفسانی و خواسته‌های پست درونی انسان یاری می‌جویند تا به مقصد خویش برسند و انسان را بر زمین زده و به هلاکت و شقاوت افکنند.

اگر انسان بتواند از این دو دشمن درون و بیرون رهایی یابد، به سادگی و آسانی می‌تواند در مسیر خودسازی گام بردارد و خدایی شود.

شیطان، در کمین انسان
ابلیس یکی از جنیانی است (کهف، آیه ۵۰) که خداوند آنان را از انرژی و خلاصه و عصاره آتش آفریده است. (الرحمن، آیه ۱۵) جن همانند انسان دارای اراده و اختیار است و خداوند او را به قصد عبادت آفریده است (ذاریات، آیه ۵۶) و در قیامت همانند انسان بازخواست می‌شود و به دوزخ و بهشت می‌رود. (سوره الرحمن)

پس جنیان همانند انسان دارای تکالیف و وظایفی هستند. آنان که پیش از آفرینش و خلافت انسان، دارای پیامبرانی از جنس خودشان بودند که بر اساس عمل به آن وظایف به مقامات بلند و متعالی می‌رسند، چنانکه ابلیس با عبادت‌های خویش به مقامات متعالی رسید و در ساحت قدس با فرشتگان به عبادت و تقدیس و تسبیح خداوند مشغول بود. (بقره، آیه ۳۰)

ابلیس در میان جنیان با عبادت و بندگی خویش چنان عظمت می‌یابد که می‌توان او را در میان جنیان همانند پیامبر (صلی الله علیه و آله) در میان انسان‌ها دانست.

اما پس از اینکه حضرت آدم (علیه السلام) آفریده و به عنوان جانشین معرفی می‌شود، ابلیس که در میان فرشتگان و در ساحت قدس بود، با توجه به آفرینش انسان از خاک و گل و آفرینش خود از عصاره آتش، خود را برتر از انسان دانسته و خواهان خلافت خداوندی می‌شود. (ص، آیه ۶۷) از این رو با تکبر و خود برتری بینی ذاتی خودش، استکبار ورزیده و برتری خود را به آدم به نمایش می‌گذارد و حاضر به سجده به انسان نمی‌شود تا این گونه خلافت انسان از خداوند را بپذیرد. پس از سوی خداوند رانده می‌شود. (بقره، آیات ۳۰ تا ۳۷؛ اعراف، آیه ۱۳)

بر اساس آیاتی از قرآن از جمله سوره جن، جنیان پس از آفرینش انسان و خلافت او، مامور می‌شوند تا از انسان اطاعت کنند و پیامبران ایشان همان پیامبران انسان‌ها می‌باشند. از این روست که در این آیات و آیات دیگر، سخن از ایمان‌آوری به تورات و سپس قرآن از سوی گروهی از جنیان به میان آمده است.

ابلیس به سبب کفر نهانی که نسبت به خداوند داشت، در آزمون خلافت حضرت آدم (علیه السلام) کفر خویش را آشکار می‌کند. (بقره، آیه ۳۴؛ کهف، آیه ۵۰) این گونه است که با همه مقامی که با عبادت و بندگی اش کسب کرده بود، هبوط و سقوط می‌کند و از سوی خداوند رانده می‌شود.

ابلیس از خداوند می‌خواهد تا او را تا قیامت مهلت دهد که زمان حساب و کتاب است؛ ولی خداوند این را نمی‌پذیرد و تنها برای مدتی به او مهلت می‌دهد (حجر، آیات ۳۶ تا ۳۸) که بر اساس روایات آن روز موعدش همان ظهور حضرت مهدی (عج) است که ایشان در بیت المقدس سر از تن ابلیس جدا می‌کند. (تفسیر العیاشی، السلمی السمرقندی، محمدبن مسعودبن عیاشی، ج ۲، ص ۲۶۲)

او پس از آنکه مهلت می‌یابد که تا روز مشخصی زنده بماند سوگند یاد می‌کند که همه انسان‌ها جز بندگان مخلص (به فتح لام) خداوند را گمراه کند و اجازه ندهد تا به هدف آفرینش انسان یعنی خلافت الهی برسند. (حجر، آیات ۳۹ و ۴۰؛ ص، آیات ۸۲ و ۸۳)

هر چند که انسان دارای توانایی‌هایی است که اجازه نمی‌دهد تا ابلیس بسادگی بر او مسلط و چیره شود، ولی باید توجه داشت که او از چند ویژگی خود و انسان بهره می‌برد تا به این هدف برسد. ویژگی نخست، همان ضعف آدمی نسبت به هوا‌ها و خواسته‌های نفسانی خودش است که ابلیس از این ضعف به خوبی آگاه بوده و بهره می‌گیرد و این گونه است که با کوچکترین وسوسه‌اش راه به درون دل‌های آدمیان می‌یابد و آنان را نخست به بی‌تقوایی و گناه و سپس به بندگی و عبودیت خود به جای خدا می‌خواند.

ویژگی ابلیس که از جنیان است، دیده نشدن آنان به چشم سر می‌باشد، لذا می‌توانند بی‌آنکه دیده شوند، راه به درون دل‌های آدمی بیابند. (اعراف، آیه ۲۷)

خداوند در آیاتی از جمله آیات ۱۱ تا ۱۷ سوره اعراف به انسان هشدار می‌دهد که شیطان مترصد یورش به انسان از چهار سو می‌باشد تا خداپرستان رونده به صراط مستقیم را گمراه کرده و آنان را به ناسپاسی در برابر نعمت‌های خداوند و در نهایت شقاوت و بدبختی ابدی دچار سازد.

تاکید قرآن بر اینکه ابلیس و شیاطین هم پیمان و برده او از جنیان و انسان‌ها از چهار سو به انسان حمله و یورش می‌آورند، از آن روست که دو سمت بالا که جهت وجه اللهی و آسمانی است و نیز جهت پایین که جهت بندگی و عبودیت و سجده بر خاک نهادن است، مسیری است که ابلیس و شیاطین نمی‌توانند از آن جهت حمله کنند.

به عبارت دیگر، ابلیس تنها از چهار جهت از جهات شش گانه به انسان هجوم می‌آورد و از سمت بالا و پایین به انسان هجوم نمی‌آورد؛ زیرا بالا و آسمان از آن خداست و شیاطین از آن به شهاب ثاقب رانده می‌شوند و پایین و زمین، سجده‌گاه
انسان است که ابلیس از هیچ چیزی بیشتر از سجده، هراسان و بیزار نیست، بنابراین به این دو سو تمایل و گرایشی ندارد تا بتواند از آن دو سمت و جهت کمین کرده و یورش آورد.

به هر حال، منظور از اینکه ابلیس و شیاطین و یارانش، به انسان از چهار سمت هجوم می‌آورند این است که هجومی همه‌جانبه بر او داشته و انسان را تحت محاصره و مراقبت خود قرار می‌دهند. امام باقر (علیه السلام) در این مورد فرمودند: منظور از آمدن شیطان از پیش رو این است که آخرت و جهانی را که در پیش است، در نظر افراد سبک و ساده جلوه می‌دهد و منظور از پشت سر، اینکه آنها را به جمع‌آوری مال و ثروت‌اندوزی و بخل از پرداخت حقوق واجب و حفظ منافع فرزندان در مقابل حق خدا دعوت می‌کند و منظور از طرف راست اینکه امور معنوی را توسط شبهات و ایجاد شک و تردید ضایع و تباه می‌کند و مراد از طرف چپ این است که لذات مادی و شهوات را در نظر آن‌ها زیبا و نیک جلوه می‌دهد. (تفسیر مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۴۰۳)

نام نبردن از تمامی جهات ششگانه، مثل بالا و پایین، شاید اشاره به این باشد که ابلیس نمی‌تواند همه راه‌های سعادت را بر آدمیان سد کند. چنانکه در برخی از روایات آمده که وقتی شیطان به خدا گفت: من از چهار طرف در کمین ایشان خواهم بود. فرشتگان پرسیدند: شیطان از چهار سمت برانسان مسلط است، پس چگونه انسان نجات می‌یابد؟ خدای تعالی فرمود: راه بالا و پایین باز است؛ راه بالا «نیایش و دعا»، و راه پایین «سجده و بر خاک افتادن» است.

عوامل سقوط در دام ابلیس

1) غفلت
چنانکه گفته شد، ابلیس و شیاطین برده او، همواره در کمین انسان هستند تا مدعای خویش را به اثبات برسانند. آنان در همه حال و در همه جا حاضرند تا در فرصت مناسب یورش آورند و با وسوسه کردن آدمی، او را به گمراهی و گناه بکشانند و از خداوند و عبودیت الهی دور سازند.
بر اساس آموزه‌های قرآنی هیچ کس در امنیت از هجوم ابلیس و شیاطین جز مخلصان (به فتح لام) نیستند که ایشان با عبودیت خالص از دام ابلیس رسته‌اند، اما دیگران هر آن ممکن است که گول شیطان را بخورند، زیرا ذات شیطان با فریب و غرور آمیخته است و همواره در پی غافل کردن انسان‌ها از یاد خدا است. (حدید، آیه ۱۴؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۵۷)

بنابراین، انسان باید در همه حال و در طول زندگی دنیوی خویش با یاد و ذکر خداوند از دام ابلیس برهد و گرنه هر گونه غفلتی موجب می‌شود که ابلیس در هجوم خویش موفق شود.

از آیه ۱۵۷ سوره اعراف بر می‌آید که حتی کسانی که از طریق عبودیت به مقامات بلندی رسیده‌اند (ولی جزو مخلصان قرار نگرفته‌اند) ممکن است که گرفتار دام و کمین شیطان اغواگر و فریب‌دهنده شوند؛ چنانکه بلعم باعورا با آنکه به مقاماتی بلند از طریق عبودیت رسیده بود، فریب ابلیس را می‌خورد و به جنگ خدا و حضرت موسی (علیه السلام) می‌رود و در جرگه فرعونیان قرار می‌گیرد. (مجمع البیان، ج ۳ و ۴، ص ۷۶۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۷۸)

سامری نیز شخص دیگری است که با همه مقامات عرفانی خودش نتوانست از کمین ابلیس برهد و در یک آن غفلت، در دام افتاد و با طغیان نسبت به حضرت هارون (علیه السلام) مردمان را به گوساله‌پرستی خواند و گوساله زرین را به جای خداوند به یهودیان معرفی کرد. (طه، آیات ۸۲ تا ۹۰؛ اعراف، آیه ۱۵۰)

غفلت انسان از یاد خدا، مهمترین عامل گرفتار شدن در دام شیطان است؛ زیرا به ابلیس و شیاطین این اجازه را می‌دهد تا بسادگی به وسوسه پرداخته و مقاصد خود را تامین کنند. از این رو خداوند در آیاتی از جمله ۲۰۱ سوره اعراف، غفلت را مهمترین عامل سقوط انسان بر می‌شمارد که اجازه می‌دهد تا ابلیس بتواند به هدف خود برسد.

مطلب ادامه دارد و روی لینک زیر ادامه مطلب کلیک کنید