گذر پوست به دباغخانه می افتد

19:22 1400/10/03 - یوری بویکا

 گذر پوست به دباغخانه می افتد

"هشام بن اسماعیل" والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم، مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند.

سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم، "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند.

مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند.

هشام می گفت: 
"بیش از همه از علی‌ بن‌ حسین وحشت دارم، زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌ بن‌ ابیطالب میکردم، انتقامش سخت خواهد بود."

روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: 
"مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم."

هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌ بن‌ اسماعیل میرفتند، رنگ در چهره هشام باقی نماند، ولی بر خلاف انتظار وی، امام سجاد با صدای بلند، سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: 
"اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم." 

هشام فریاد زد :
{اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}
{خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.}

بعد از این رفتار امام سجاد (علیه السلام)، مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند.

منابع

تاریخ طبری ، جلد ۶ ، صفحه ۵۲۶ .
شرح الأخبار،  جلد ۳ ، صفحه ۲۶۰ .

【 اللّهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】

نقل شده از کانال تلگرامی منتظران ظهور به نشانی montazeran313313@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.