ورلد بوک وبلاگی با مطالب جالب و کاربردی برای زندگی بهتر

ورلد بوک وبلاگی با مطالب جالب و کاربردی برای زندگی بهتر

امام علی(ع) : آدم عاقل کسی است که حتی یک نَفَس از عُمر خود را در چیزی که برایش سودی ندارد به هَدَر نمی دهد.هر روزی که بگذرد قسمتی از وجود تو را با خود میبرد

زهد امام سجاد علیه السلام

چنانچه حضرت علی علیه السلام زاهد به تمام معنی بوده است و دلبستگی به مالی و به کسی جز به خدای متعال نداشته است. امام سجاد علیه السلام نیز همچنین بوده

است. لذا به اصحاب خود سفارش می‌فرمود: اصحابی، اخوانی، علیکم بدار الآخرة و لا اوصیکم بدار الدنیا فانکم علیها و بها متمسکون اما بلغکم ان عیسی علیه السلام قال للحواریین. الدنیا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. و قال: من یبنی علی موج البحر داراً؟ تلکم الدار الدنیا و لا تتخذوها قراراً.

«ای یاران من، برادران من، مواظب خانه آخرت باشید من سفارش دنیا را به شما نمی‌کنم زیرا شما بر آن حریص هستید و به آن چنگ زده‌اید. آیا نشنیده‌اید که حضرت عیسی به حواریون می‌گفت: دنیا پل است، از روی آن بگذرید و به تعمیرش نپردازید! چه کسی روی موج آب، خانه می‌سازد؟ موج دریا این دنیا است، به آن دلبستگی نداشته باشید.»

شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام

شجاعت امام علی علیه السلام زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد علیه السلام را در مجلس ابن زیاد و در مجلس یزید و مخصوصاً خطبه آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگیریم شجاعت این بزرگوار نیز بر ما روشن می‌شود.

امیرالمؤمنین شجاعت خود را در میدان برای افرادی مثل عمرو بن عبدود و مرحب خیبری به کار می‌برد و فرزند گرامی او امام سجاد، شجاعت را در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید و روی منبر در مسجد شام به کار برده است.

سیاست امام سجاد علیه السلام

امیرالمؤمنین به اقرار همه مورخین از سنی و شیعه پاسدار اسلام بود و رأی و تدبیر او فوق العاده مفید بود، چنانکه عمر بیشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علی لَهَکَ عمر، یعنی: «اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.»

امام سجاد علیه السلام در مدت سی و پنج سال پاسدار شیعه بود. مورخین معتقدند که تدبیر امام سجاد علیه السلام، مدینه را و بسیاری از شیعیان را از دست کسانی چون یزید و عبدالملک مروان نجات داد.

حلم امام سجاد علیه السلام

درباره امیرالمؤمنین گفتاری نقل شده و ایشان فرمودند: «از کنار آدم بی‌خردی گذشتم که به من بد می‌گفت. از او صرف‌نظر کردم گویی که او حرفی نزده است.» درباره امام سجاد نیز گفتاری نقل شده است و ایشان فرمودند: «از کنار کسی گذشتم که به من بد می‌گفت. به او گفتم که اگر راست می‌گویی خداوند متعال مرا رحمت کند، و اگر دروغ می‌گویی خدا تو را بیامرزد!»

تواضع امام سجاد علیه السلام حضرت علی علیه السلام با فقرا می‌نشست، با آنان غذا می‌خورد، از آنان دلجویی می‌کرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، برای آنان کار می‌کرد و از آنان پذیرایی می‌نمود، و درباره آنان به دیگران سفارش می‌کرد.

تاریخ نویسان اقرار دارند که امام سجاد علیه السلام، دوست داشت فقیران، یتیمان و بینوایان سر سفره‌اش باشند و با آنها بنشیند، غذا برای آنها آماده کند و حتی غذا در دهن آنان بنهد.

فصاحت و بلاغت در کلام امام سجاد علیه السلام

فصاحت به معنی خوب سخن گفتن، مجاز، کنایه، لطایف و مثال‌ها را به کار بردن است. و بلاغت، سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول کلام بی فایده پرهیز داشتن است. فصاحت و بلاغت امیرالمؤمنین مورد اقرار همه است آن چنانکه درباره نهج البلاغه گفته شده:

دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق؛ پایین‌تر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است.»

امام سجاد علیه السلام صحیفه کامله سجادیه را به جهان عرضه داشت. صحیفه‌ای که مثل آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفه‌ای که در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهل‌بیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامی را آموزش می‌دهد. صحیفه‌ای که محققین اسم آن را «اخت القرآن»، «انجیل اهل‌بیت»، «زبور آل محمد» نهاده‌اند. صحیفه‌ای که ابلهی با فصاحت ادعا کرد که می‌تواند چون آن بیاورد چون قلم به دست گرفت، نتوانست، دق کرد و مُرد.

جهاد امام سجاد علیه السلام

حضرت علی علیه السلام بزرگترین مجاهد اسلام است که توانست اسلام را از دست کفار و مشرکین نجات دهد. ولی فرزندش امام سجاد علیه السلام گرچه در کربلا کشته نشد اما وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام بوده است. قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام درختی بود که در کربلا کاشته شد و آبیاری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست امام سجاد علیه السلام به دست زینب کبری انجام گرفت.

تدبیر امام سجاد علیه السلام در اسارت، گریه‌های امام سجاد در مدینه، نوحه خوانی و روضه خوانی‌های آن حضرت در مدت سی و پنج سال سخنرانیش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفید و ثمربخش که تحلیل سیاسی تاریخ، این مطالب را نشان می‌دهد.

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

 

https://s6.uupload.ir/files/emam_sajad1_oonp.jpg

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

#امام سجاد علیه السلام

#زهد امام سجاد

#حلم امام سجاد

#جهاد امام سجاد

#شجاعت امام سجاد

#فصاحت و بلاغت امام سجاد

 

 

 

زندگینامه آقا امام سجاد (علیه السلام)

نام مبارک امام چهارم علی است و مشهورترین القاب آن حضرت زین العابدین و سجّاد می‌باشد و مشهورترین کنیه ایشان ابامحمد و ابوالحسن است. مدت عمر آن بزرگوار پنجاه و هفت سال است. ایشان پانزدهم جمادی الاول سال سی و هشتم هجری به دنیا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام است و تقریباً بیست و سه سال با پدر بزرگوار زندگی کرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سی و چهار سال است.

حضرت سجاد علیه السلام پدری چون حسین دارد و مادرش دختر یزدگرد پادشاه ایران است که دست عنایت حق به طور خارق العاده این دختر را به امام حسین می‌رساند. شرافت این زن آن است که مادر نُه نفر از ائمه طاهرین می‌شود و چنانچه امام حسین علیه السلام «اب الائمه» است. این زن نیز «ام الائمه» است.

گرچه امام سجاد علیه السلام با اهل‌بیت علیهم السلام در همه فضایل وجه اشتراک دارند و هیچ فرقی میان آنان از نظر صفات و فضایل انسانی نیست، اما از نظر گفتار و کردار شباهت تامی به جدشان امیرالمؤمنان علی علیه السلام دارد. که آن موارد را ذکر می‌نماییم.

ایمان امام سجاد علیه السلام

امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای صباح می‌گوید: «یا من دلّ علی ذاته بذاته؛ ای کسی که برهان وجود خود هستی.»

حضرت سجاد نیز در دعای ابوحمزه ثمالی می‌گوید: «بک عرفتک و انت دللتنی علیک و عویتنی الیک و لولا انت لم أدر ما انت؛ تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودی مرا بر خودت و دعوت نمودی به خودت و اگر نبودی، ترا نمی‌شناختم.»

اینگونه کلمات منتهای ایمان را می‌رساند و این همان ایمان شهودی است که امیرالمؤمنین می‌فرماید: «لو کشفت لی الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر بر فرض محال ممکن بود خدا را با این چشم ظاهری دید و می‌دیدم بر یقین من که الآن به ذات مقدس حق دارم چیزی افزوده نمی‌شد.»

علم امام سجاد علیه السلام

اگر امام علی علیه السلام می‌گوید: «از من بپرسید هر چه می‌خواهید که به خدا قسم تمام وقایع را تا روز قیامت می‌دانم، حضرت سجاد نیز می‌گوید: «اگر نمی‌ترسیدم که مردم در حق ما غلو کنند، وقایع را تا روز قیامت می‌گفتم.»

تقوای امام سجاد علیه السلام حضرت علی علیه السلام می‌فرمود: «و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة و ما تحت افلاکها علی ان اعصی فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت؛ به خدا قسم اگر تمام عالم هستی را به من دهند که به مورچه‌ای ظلم کنم و بی‌جهت پوست جوی را از دهان آن بگیرم، این کار را نمی‌کنم.»

امام زین العابدین نیز می‌فرمود:

تعصی الاله و انت تظهر حبّههذا لعمری فی الفعال بدیعلو کنت تظهر حبه لأطعتهان المحب لمن یحب مطیع

«خداوند را معصیت می‌کنی و ادعا می‌کنی که او را دوست داری. به جان من این ادعا از عجایب امور است. اگر براستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت می‌کردی، زیرا محّب همیشه مطیع محبوب است.»

در این اشعار نیز امام سجاد علیه السلام می‌گوید محال است که خداوند را معصیت کنم، زیرا او را دوست دارم.

عبادت امام سجاد علیه السلام

درباره امیرالمؤمنین گفته شده است که روزها به ایجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجین مشغول بود، و تا به صبح عبادت می‌کرد. حضرت سجاد نیز چنین بود چه بسیار باغ‌ها و قنوات که به دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد. عبادت و سجده او به حدی بود که به زین العابدین و سجاد ملقب شد.

از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که روز قیامت خطاب می‌شود: «کجا است زین العابدین؟» و می‌بینم که فرزندم علی بن الحسین جواب می‌دهد و می‌آید.

از امام باقر علیه السلام روایت شده که: «پدرم را می‌دیدم که از کثرت عبادت پاهای او ورم کرده، و صورت او زرد، و گونه‌های او مجروح، و محل سجده او پینه بسته بود.»

سخاوت، فتوت و رأفت امام سجاد علیه السلام

در تاریخ آمده است یکی از کارهای امیرالمؤمنین علیه السلام اداره کردن فقرا به طور مخفیانه بوده است. امیرالمؤمنین شب‌ها خوراک، پوشاک و هیزم به خانه بینوایان می‌برد، و آن بینوایان حتی نمی‌دانستند که چه کسی آنها را اداره می‌کند. همچنین میان مورخین مشهور است که امام سجاد علیه السلام چنین بوده است.

راوی می‌گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودیم که از مناقب حضرت علی علیه السلام صحبت شد و گفته شد هیچ کس قدرت عمل امیرالمؤمنین را ندارد و شباهت هیچ کس به امیرالمؤمنین، بیشتر از علی بن الحسین علیهماالسلام نبوده است که صد خانواده را اداره می‌کرد. شب‌ها گاهی هزار رکعت نماز می‌خواند.»

از طریق اهل تسنن روایت شده است که چون امام سجاد علیه السلام شهید گشت روشن شد که آن حضرت صد خانواده را به طور مخفی اداره می‌کرده است.

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

 

https://s6.uupload.ir/files/emam_sajad1_oonp.jpg

پوستر از سایت اهل بیت به نشانی ahlolbait.com

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

#امام سجاد

#شهادت امام سجاد

#زندگینامه امام سجاد

#صلوات خاصه امام سجاد

 

 

جمله از امام حسین که باید سر در همه اداره‌ها نصب شود

امام حسین (علیه السلام) در روز دهم خطاب به لشگر عمر سعد گفت:« همه شما از سفارش من سرپیچی می‌کنید و کلام مرا گوش نمی‌دهید زیرا شکم‌های شما از حرام انباشته شده و قلب‌های شما مُهر خورده است. وای بر شما آیا ساکت نشده و به من گوش نمی‌دهید!» (بحارالانوار، ج ۴۵،ص۸)
این جمله‌ای است که باید سال‌ها در مورد آن حرف زد . مال حرام با آدمی کاری می‌کند که گوشش در برابر کلام حق حسین (علیه السلام) ناشنواست. مال حرام زمینه ساز فاجعه کربلا می‌شود. حرف امام را نمی‌شنوند و گلوی کودک 6 ماه را می‌درند.
این جمله‌ای است که باید در اتاق همه مدیران و کسانی که دستی در کاسه بیت‌المال و حق الناس دارد زده شود. مال حرام به راحتی وارد زندگی انسان می‌شود و آن را به آتش می‌کشد.
خیلی از ما فکر می‌کنیم که مال حرام یعنی همان اختلاس‌ها و تخلف‌های مالی که متهمان‌شان را در دادگاه یا کانادا می‌بینیم. نه، مال حرام راحت‌تر از اینها هم وارد زندگی ما انسان‌ها می‌شود.
وقتی کارمندی کارت ورود را می‌زند و از محل کار خارج می‌شود، بدون اینکه مرخصی یا کارت خروج را زده باشد، حقوق آن روزش قطعا با اشکال روبرو است. او برای ساعت‌هایی که در اداره حضور دارد حقوق می‌گیرد و نه ساعت‌هایی که نیست!
این یک نمونه از کارهایی است که ممکن است پول حرام را وارد زندگی می‌کند. کافی است در خلوت کُلاهمان را قاضی کنیم و ببینم که آیا حقوقی که می‌گیریم و یا پولی که به خاطر خدماتی که به مردم ارائه می‌کنیم، حلال بوده است یا نه؟
خودمانیم زندگی برخی از ما حسابی درگیر این پول‌های حرام شده است. حضرت سنگ محک خوبی پیش روی ما گذاشته است. اگر حرف حق را نشنیدیم بدانیم که پول حرام زندگیمان را گرفته است.
پول حرام، وجدان ما را می‌کُشد. آنهایی که حسین را در روز عاشورا سر بریدند، قبل از آن وجدان خود را سر بریده  و به نیزه زده بودند.
خدای ناکرده فکر نکنیم با عزاداری و دادن نذری برای کشته شده دشت کربلا به دست حرام خواران، قلم سیاه بر مال حرامی که روی هم گذاشته‌ایم و برج و بارو ساخته‌ایم کشیده می‌شود. در همین شب‌های محرم شنیده‌ایم که خدا از حق‌الناس نخواهد گذشت و مال حرام همان حق الناسی است که بر گردن ماست.

مصطفی داننده

به تو از دور سلام

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى اباعبداللّه و بر جان هایى که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقى است و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوى من قرار ندهد

السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن

سلام بر حسین

و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن

و بر على بن الحسین

و عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن

و بر فرزندان حسین

و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

و بر یاران حسین

-------------------------------

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست

#مال حرام

#تاثیر مال حرام

#واقعه عاشورا

#کارمند

#اداره

{بسم رب المهدی، اللهم عجل فرجه}

چرا ابلیس از حنجرهٔ برخی به اطعام در مجالس اهل بیت علیهم السلام و احسان به نام این عزیزانِ خدا می‌تازد؟
اگر یادتان باشد چند سال پیش یک پژوهشگر ژاپنی اثر کلمات و حالات مختلف بر آرایش مولکول‌های آب را بررسی کرد که نتایج شگفت آوری را به دنبال داشت و عجیب هم سر و صدا کرد!
تأکید قرآن و روایات بر لزوم دقت به خوراک و طیب و طاهر بودن غذایی که می‌خورید، حرمت خوردن برخی خوراکی‌ها، فرمایش مظلوم کربلا در روز عاشورا، آن گاه که سپاه یزید به هشدارها و سخنان آن حضرت وقعی ننهادند، مبنی بر این که:
«قد ملئت بطونکم من الحرام»
شکم‌های شما انباشته از حرام است! و... همه و همه حاکی از اثر وضعی غذا بر حالات روحی و معنوی انسان‌ها دارد؛ غذایی که در مجالس اهل بیت علیهم السلام طبخ و توزیع می‌شود، با غذاهای عادی فرق دارد، متبرک است، ظاهرش غذاست، اما باطنش نور است، محبت و معرفت نسبت به آل عبا را زیاد می‌کند، اتوماتیک وار  شبهات اعتقادی را زائل می‌کند؛ زمانی طلبه‌ای خدمت یکی از اولیای خدا رسیده و گفته بود راجع به برخی فضائل امیرمؤمنان علیه السلام به شک و تردید افتاده‌ام؛ اتفاقاً آن شب بساط روضه و اشک در آن جا پهن بوده است؛ آن مردِ خدا به او گفته بود: چند وقت است سر سفرهٔ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ننشسته‌ای؟ بیا چند لقمه از غذای روضه را بخور، مشکلت حل می‌شود؛ هدف اصلی ابلیس، دور کردن مردم از صراط مستقیم اهل بیت علیهم السلام است و طبیعی است که این اطعام‌ها و احسان‌ها را بر نتابد و عده‌ای را تحریک کند که دانسته یا نادانسته علیه این رکن مهم در مجالس اهل بیت علیهم السلام شبهه افکنی نمایند؛ در روایاتی که احوالات قبل از ظهور امام عصر علیه السلام را بیان می‌کند، تعبیر عجیبی وجود دارد که:
«یشربون حبه»
[مردم] محبت او را می‌نوشند؛
چای، شربت، شیرینی، غذا و هر آن چه که در دستگاه سیدالشهدا علیه السلام داده می‌شود بذر محبت و معرفت اهل بیت علیهم السلام را در قلب‌ها و جان‌ها می‌کارد و این مطلوب شیاطین نیست، به همین دلیل به مخالفت با آن می‌پردازند؛

الهی به حرمت سفره‌های حسینی، هرچه زودتر سفرهٔ ظهور امام عصر علیه السلام را در عالم پهن بفرما


«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»

نقل شده از کانال تلگرامی کَلَامُکُمْ نُورٌ وَ اَمْرُکُمْ رُشدٌ به نشانی ahadisegoharbar@

به تو از دور سلام

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى اباعبداللّه و بر جان هایى که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقى است و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوى من قرار ندهد

السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن

سلام بر حسین

و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن

و بر على بن الحسین

و عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن

و بر فرزندان حسین

و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

و بر یاران حسین

----------------------------------------------

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

#امام حسین

#نذری دادن

#اطعام

#احسان دادن

#اهل بیت علیهم السلام

قبض روح چیست؟!

18:55 1401/05/30 - یوری بویکا

قبض روح چیست؟!

قبض روح همان چیزی است که ما از آن تعبیر به مرگ و جان دادن می کنیم و در قرآن با این لفظ نیامده و ما در قرآن اصلاً تعبیر قبض روح نداریم. البته در روایات داریم. در قرآن یک تعبیر دقیق تری داریم به نام توفی که کلمه ی وفات نیز از همین گرفته شده است. توفی یا وفات یعنی تحویل گرفتن. اینکه ما به قبض روح می گوییم توفی و در قرآن نیز آمده است یعنی فرشته ی مرگ روح را تحویل گرفته و تعلق آن را از بدن قطع می کند.

روح موجود مجرد است و بدن مادی است. مانند آبی نیست که از کوزه بیرون بیاید بلکه تعلق و رابطه ی آن قطع می شود. گاهی اوقات ما به غلط به مرگ فوت می گوییم. فوت به معنای تمام شدن و از بین رفتن است. در واقع از بین نمی رود بلکه وفات می کند. وفات یعنی تحویل گرفته شد و از این عالم به یک عالم دیگری رفت.

حضرت عزراییل تنها نیست

در رابطه با قبض روح گفتنی است كه مرگ یعنى انتقال از جهان جسمانى و عالم مادى به عالم برزخ (معاد استاد مطهرى ـ انتشارات صدار، ص 53 ـ 35).

اما اینكه در لحظه مرگ حضرت عزرائیل براى قبض روح حاضر میشود، امر مسلمى نیست. بلكه ظاهر قرآنى خلاف آن است. زیرا در قرآن چند دسته آیات به مرگ اشاره دارد:

1 - مسئولیت آن با خداست. او جان مخلوقات را مى گیرد. قرآن در این باره مى فرماید:

الله یتوفى الانفس حین موتها (سوره زمر، آیه 42.) خداوند جان (مخلوقات را) به هنگام مرگ مى گیرد.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: خداوند براى ملك الموت دستیاران و كمك كارانى از فرشتگان را قرار داده است كه آنها جانها را از طرف ملك الموت مى گیرند، ملك الموت هم علاوه بر جان هایى كه خود گرفته است جانهاى دیگرى كه ملائكه گرفته اند را نیز مى گیرد و همه آنها را خداوند متعال از ملك الموت مى گیرد و به سوى خود مى برد.

2 - نسبت مرگ با ملك الموت است. قرآن در این باره مى فرماید:

قل یتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم (سوره سجده، آیه 10.)

(اى پیامبر به مردم) بگو: ملك الموت ماءمور (گرفتن جان شماست) و روح شما را مى گیرد، سپس به سوى پروردگارتان باز مى گردید.

3 - نسبت آن را به ملائكه داده است. در یك جا مى فرماید:

الذین تتوفاهم الملائكة طیبین (سوره نحل، آیه 32.)

(پرهیزكاران) كسانى هستند كه فرشتگان جانشان را مى ستانند در حالى كه طیب و پاكیزه اند از همه بدى ها و زشتى ها.

در جاى دیگر مى فرماید:

الذین تتو فاهم الملائكة ظالمى انفسهم (سوره نحل، آیه 28.)

(كافران) كسانى هستند كه فرشتگان جانشان را مى گیرند در حالى كه بر خویشتن ستم كرده اند.

چگونه مى شود كه مرگ را گاهى به خدا و گاهى به ملك الموت و گاهى به ملائكه نسبت مى دهند؟

آیا همه آنها با كمك همدیگر جان مخلوقات را مى گیرند؟ یا هر كدام جان افراد مخصوصى را مى گیرند. در این باره نظریاتى وجود دارد از جمله:

1 - قبض روح افراد به حسب رتبه و مقام آنان است. جان افراد كافر و مشرك، جنایت كار و خیانت كاران، بى دین، و بدكاران را ملائكه مى گیرند و روح مومنان و زاهدان، علما و صالحان را ملك الموت و روح دوستان و مقربان الهى را خدا مى گیرد.

2 - از امام صادق علیه السلام درباره گرفتن جان افراد سئوال شد: با توجه به این كه در یك زمان، بسیارى از مردم در اطراف جهان از دنیا مى روند كه شمارش آنها را جز خدا نداند، اگر تنها ملك الموت قبض روح مى كند با آیات یاد شده چگونه ممكن است؟

فرمود: خداوند براى ملك الموت دستیاران و كمك كارانى از فرشتگان را قرار داده است كه آنها جانها را از طرف ملك الموت مى گیرند، ملك الموت هم علاوه بر جان هایى كه خود گرفته است جانهاى دیگرى كه ملائكه گرفته اند را نیز مى گیرد و همه آنها را خداوند متعال از ملك الموت مى گیرد و به سوى خود مى برد. (من لایحضره الفقیه، شش جلدها، جلد 1، ص 190.)

آیات ذكر شده منافات با هم ندارند؛ زیرا ملك الموت و ملائكه همه فرمان برداران حق و مجریان دستورات او هستند.

این قضیه درست مانند وزیر كشور و استاندار و فرمانداران اوست. وزیر كشور استاندارى را به نمایندگى از جانب خود انتخاب مى كند و استاندار هم فرماندارانى را براى اجراى دستورات و انجام كارها و نیازها ماءموریت مى دهد و آنان را به نقاط مختلف مى فرستد.

3 - در اخبار آمده است: ملك الموت ما بین زمین و آسمان قرار دارد، اعوان و انصارش روح انسان ها را از جاى خودشان مى گیرند تا وقتى به گلوى آنان رسید. در این هنگام ملك الموت روح ها را مى گیرد و از بدن ها خارج مى كند و به سوى خدا مى برد. (كشف الاسرار، ج 7، ص 521.)

نقل شده از کانال تلگرامی عالم پس از مرگ به نشانی Pas_As_Marg@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

#قبض روح

#فرشته مرگ

#ملک الموت

#توفی

#وفات

عقربی که پنج نفر را می خورد

18:45 1401/05/30 - یوری بویکا

عقربی که پنج نفر را می خورد

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: در روز قیامت، از داخل جهنم عقربی خارج می شود که سر آن عقرب در آسمان هفتم است و دُمش در ته زمین و دهانش هم از مشرق تا مغرب است. آن عقرب مےگوید : «أَینَ مَن حارَبَ اللهَ و رَسُولَه؟» آنهایی که با خدا و پیامبر خدا جنگ داشتند کجا هستند؟ جبرئیل فرود می آید و می پرسد: «چه کسانی را می خواهی؟ مقصودت از کسانی که با خدا و پیامبر خدا در جنگ بودند چه کسانی است؟» عقرب می گوید: آنها پنج نفرند و من می خواهم آنها را ببلعم:

1- اول تارِکُ الصَّلوة: 
🔴آن کسی که بی نماز از دنیا رفته است، مخصوصاً اگر منکر هم بوده و نماز را قبول نداشته که دیگر هیچ! این عقرب می گوید من ارادۀ تارک الصلوة را دارم. او با خدا و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جنگ بوده است.

2- دوم مانِعُ الزَّکاة: 
کشاورزی که گندم داشته اما زکاتش را نمی داده، گاو و گوسفندش در حد نصاب بوده زکات نمی داده، طلا به میزان بیست مثقال داشته زکاتش را نمی داده، این عقرب می گوید: من به دنبال کسانی هستم که در دنیا زکات نمی دادند.

3- سوم آکِلُ الرِّبا:
کسانی که نزول می خوردند. در زمان ما هستند کسانی که پول می دهند و نزولش را سر ماه می گیرند. چه قدر گناه دارد.

4- چهارم شارِبِ الخَمر:
کسانی که شراب می خورند، چهارمین گروهی هستند که آن عقرب به دنبالشان هست.

5- پنجم قَومٌ یُحَدِّثُونَ فِی المَسجِدِ حَدیثَ الدُّنیا:
مردمی که در مسجد می نشینند و به جای اینکه مباحثه کنند، درس بخوانند، دعا بخوانند، حرف آخرت و مسائل شرعی و قرآن و مفاتیح بزنند، از دنیا صحبت می کنند: امروز دلار چند بود؟ طلا مظنه اش چه قدر بود؟ شنیده ام بالا رفته؟! این حرف ها جایش در مسجد نیست. آن عقرب به دنبال کسانی است که در مسجد از دنیا حرف بزنند.

برگرفته از کتاب در محضر مجتهدی

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

#عقرب

#ربا خوردن

#تارک الصلاة

#زکات ندادن

#عقرب جهنمی

از مدینه تا کربلا چه گذشت؟
بخش پنجم


ابن‌ زیاد نامه‌ای به امام نوشت و گفت: «یزید امر کرده چیزی نخورم و سر بر بالش نگذارم، مگر این که تو را به خدا ملحق کنم.»

امام علیه السَّلام نامه را به دور انداختند و پاسخی ندادند.

ابن‌ زیاد در چشم عمر سعد نگاه کرد و او را به جنگ با امام امر کرد. عمر سعد عذر خواست. ابن‌ زیاد گفت: پس ولایت ری را که برای تو نوشته بودم پس می‌گیرم.
عمر سعد هرچند تمایلی به جنگ با امام نداشت و بسیاری از فامیل او را از این کار نهی می‌کردند، اما عاقبت تسلیم امر ابن‌ زیاد شد.

امام سرزمین غاضریه و نینوا را شصت هزار درهم از قبیله بنی‌اسد خریدند و از آن‌ها خواستند که زائران او را عزیز شمرده و میهمان کنند و در محلی که خریده بودند دفن شوند.

در روز چهارم محرم ابن زیاد منبر رفت و گفت: شما بر دست و دلبازی یزید پی برده‌اید، یزید از شام برای شما مردم کوفه هدیه‌هایی فرستاده است که قصد تقسیم آن را دارم. ابن‌زیاد با پول مردم کوفه را سمت کربلا به جنگ با امام حسین (علیه السلام) برد.

هرچند روز هفتم محرم آب بر روی امام حسین (علیه السلام) بسته شد، ولی امام روز هشتم، با کلنگ زمینِ پشت خیمه را کندند و به آب گوارایی دست یافتند و کودکان خوردند و مشک‌ها را پر کردند، که جاسوسان مانع این کار شدند.

امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: تاسوعا روزی است که لشگر ابن‌ زیاد و عمر سعد دایره را بر امام تنگ کردند و با لشگریان خود در اطراف خیمه امام جولان داده و فرزندان امام را می‌ترساندند. در این روز امام فهمیدند که مردم عراق دیگر نمی‌توانند او را کمک کنند و غربت امام بر او مشخص شد. پدر و مادرم فدای کسی که او را در عصر تاسوعا تنها گذاشتند.

عصر تاسوعا شمر، نامه ابن زیاد را برای عمر سعد آورد. عمر سعد او را از کشتن امام نهی کرد، ولی به ناچار تسلیم شد.

امام حسین (علیه السلام) که عصر تاسوعا دیدند لشکر آماده جنگ است، حضرت عباس (علیه السلام) را فرستادند تا یک شب برای راز و نیاز با خدا از دشمن ملعون مهلت بگیرد و چنین شد که واقعه عاشورا و حوادث بعد از آن اتفاق افتاد.

پایان

نقل شده از کانال تلگرامی اخلاق و معرفت در قرآن و روایات به نشانی akhlaghmarefat@

به تو از دور سلام

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى اباعبداللّه و بر جان هایى که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقى است و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوى من قرار ندهد

السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن

سلام بر حسین

و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن

و بر على بن الحسین

و عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن

و بر فرزندان حسین

و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

و بر یاران حسین

-------------------------------

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست

#امام حسین

#تاسوعا

#عاشورا

#از مدینه تا کربلا چه گذشت

از مدینه تا کربلا چه گذشت؟
بخش چهارم
 

عمر سعد که از فامیل‌های نزدیک آمنه (مادر نبی مکرم اسلام بود)، از قریش محسوب می‌شد و با امام حسین (علیه السلام) نسبت داشت. پیکی سمت نینوا فرستاد تا از علت حضور امام حسین (علیه السلام) در کربلا آگاه شود.

امام فرمودند: من به دعوت مردم کوفه، به این مکان آمده‌ام، اگر تمایلی ندارید سمت حجاز برمی‌گردم.

عمر سعد این پیام را به ابن‌ زیاد فرستاد. ابن‌ زیاد گفت: برای یزید کشتن حسین (علیه السلام) ارزشمند است و حالا که خودش با پای خودش در دام افتاده است، رها کردن او جایز نیست. پس به عمر سعد نامه نوشت که از حسین (علیه السلام) و کاروان همراه او بیعت بگیر، سپس من خواهم گفت کجا بروند.

سه روز قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام)، ابن‌ زیاد نامه دیگری نوشت و دستور داد آب را بر روی امام حسین (علیه السلام) و کاروان او ببندند.

عمر سعد به دلیل قرابت با امام حسین (علیه السلام)، نامه‌ای به ابن‌ زیاد نوشت و گفت: حسین (علیه السلام) قصد دارد به حجاز برگردد. ابن‌ زیاد نرم شد ولی شمر ملعون، او را وسوسه کرد و گفت: اشتباه نکن ابن‌ زیاد، این بهترین فرصت برای محبوب شدن نزد یزید است. شمر، رأی ابن‌ زیاد را زد و ابن‌ زیاد به شمر امر کرد: «با سپاهی نزد عمر سعد برو و از او بخواه که حسین (علیه السلام) را با کاروانش سمت کوفه بیاورد. اگر نیامدند با آن‌ها بجنگد و اگر عمر سعد طالب جنگ نشد، گردن او را بزن و خودت با حسین (علیه السلام) جنگ کن.»

ابن‌ زیاد نامه‌ای به عمر سعد نوشت و گفت: «من تو را نفرستادم با حسین (علیه السلام) مدارا کنی، او را بکش و بدن او را تکه‌تکه کن و سینه و کمر او را زیر سم اسب‌ها له کن که او مردی ستمگر است که باعث آزار خلیفه مسلمین شده و در امت اسلام، قصد ایجاد تفرقه دارد. اکنون به آنچه می‌گویم اگر عمل کنی من تو را پاداش می‌دهم و اگر نمی‌توانی، از سرداری سپاه، کنار بکِش و به شمربن‌ ذی الجوشن واگذار کن.»

امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: مُحرم، ماهی است که در آن، بین اعراب از جاهلیت خونریزی حرام شمرده شده است ولی خون ما را حلال شمردند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و آتش در خیمه‌های ما انداختند و هر چه بود غارت کردند.

امام نامه‌ای به سلیمان بن صُرَد خزاعی و برخی بزرگان کوفه که نامه امضا کرده بودند، نوشت و اذعان کردند: «من به دعوت شما این‌جا آمده‌ام، اگر بر عهد خود استوار هستید، بمانید که صواب است و اگر پیمان بشکنید، من هرگز ناراحت نمی‌شوم چون شما را می‌شناسم و رفتار شما را با پدر و برادر و پسر عم خود دیده‌ام.»

امام نامه را به قِیس بن مُسَهَّر دادند تا به کوفه ببرد که او را در بین راه کشتند و پیام به دست کوفیان نرسید. امام با شنیدن خبر شهادت قِیس، اشک بر رخسار مبارک‌شان نشست.

ادامه دارد...

نقل شده از کانال تلگرامی اخلاق و معرفت در قرآن و روایات به نشانی akhlaghmarefat@

به تو از دور سلام

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى اباعبداللّه و بر جان هایى که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقى است و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوى من قرار ندهد

السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن

سلام بر حسین

و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن

و بر على بن الحسین

و عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن

و بر فرزندان حسین

و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

و بر یاران حسین

----------------------------------------------

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

#ابن زیاد

#عمر سعد

#شمر بن ذی الجوشن

#سلیمان بن صرد خزاعی

#قیس بن مسهر

از مدینه تا کربلا چه گذشت؟
بخش سوم
 

مردم کوفه با شنیدن خبر مرگ معاویه و بیعت‌ نکردن امام با یزید و ترک مدینه بخاطر عدم بیعت، در خانه سلیمان‌ بن‌ صرد خزاعی جمع شدند و خدمت امام (علیه السلام) نامه نوشتند. 12 هزار نفر نامه نوشتند که اگر امام بیاید، آن‌ها بیعت خود را از نعمان‌ بن‌ بشیر حاکم کوفه بر می‌دارند. آن‌ها نوشتند نماز جمعه نعمان‌ بن‌ بشیر نمی‌روند و او را قبول ندارند.

امام علیه السلام می‌دانستند مردم کوفه بی‌وفا هستند و اکثر آن‌ها به یک علت اصرار به آمدن امام داشتند، آن‌ که زمان حضرت علی (علیه السلام) کوفه پایتخت مسلمین بود و از نظر اقتصادی به سود آن‌ها بود و برای آن‌ها محبوبیت آورده بود قصد داشتند پایتخت از شام به کوفه دوباره بازگردد.

سرانجام امام پسر عموی خود مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا از صحت نامه‌ها و اوضاع کوفه یقین حاصل کند. مسلم به کوفه رسید. 12 هزار نفر با او بیعت نمودند و سریع پیکی به سمت امام در مکه فرستادند که برای آمدن به کوفه درنگ نکند.

یزید از ماجرای بیعت مردم کوفه با امام حسین (علیه السلام) مطلع شد و بر نعمان‌ بن‌ بشیر والی کوفه خشم گرفت که عرصه را بر مسلم چرا تنگ نگرفته است. امر به کشتن مسلم کرد اما نعمان‌ بن‌ بشیر از کشتن مسلم سرباز زد.

یزید، عبیدالله‌ بن‌ زیاد را مأمور کرد به جای نعمان برود و بر مسند والی کوفه بنشیند. ابن‌ زیاد صورت خود را بست و مردم کوفه گمان کردند امام حسین (علیه السلام) می‌آید لذا به استقبال او رفتند. ابن‌ زیاد به دارالخلافه رفت. هانی‌ بن‌ عروه را به دار آویخت و مسلم را از دارالخلافه به زمین انداخت.

مسلم قبل مرگ، از پسر اشعث پیمان گرفت که سمت امام حسین (علیه السلام) رود و او را از آمدن منصرف کند. اشعث روانه مکه شد ولی امام حرکت کرده بودند و او را ندیدند.

امام حسین (علیه السلام) در مسیر سفر در هر آبادی و هر قبیله‌ای خود را معرفی می‌کردند، مقصد سفر و دلایل عدم بیعت با یزید را مطرح می‌کردند و داوطلب جنگ برای خود جمع می‌کردند و از شهادت خود خبر می‌دادند و نمی‌خواستند که یزید ماجرای کربلا را سرپوش بگذارد.

در دوم محرم کاروان امام حسین (علیه السلام) وارد کربلا شد. امام از اسم آن سرزمین حالات و اتفاقات را فهمیدند و بر مصائب اهل‌بیت خود در آن دیار، آه سردی کشیدند.

ادامه دارد...

نقل شده از کانال تلگرامی اخلاق و معرفت در قرآن و روایات به نشانی akhlaghmarefat@

به تو از دور سلام

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى اباعبداللّه و بر جان هایى که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقى است و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوى من قرار ندهد

السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن

سلام بر حسین

و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن

و بر على بن الحسین

و عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن

و بر فرزندان حسین

و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

و بر یاران حسین

-------------------------------

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

#امام حسین

#عبیدالله بن زیاد

#کوفه

#مسلم

#از مدینه تا کربلا چه گذشت

از مدینه تا کربلا چه گذشت؟
بخش دوم

امام حسین (علیه السلام) به خانه ولید رفتند و 30 نفر از بنی‌هاشم از جمله برادرش عباس (علیه السلام) را لباس جنگی پوشاندند و از آنها خواستند در بیرون خانه‌ ولید بایستند و اگر از درون خانه صدایی شنیدند به خانه برای کمک وارد شوند.

ولید امام را از مرگ معاویه خبردار کرد و از امام خواست پنهانی با یزید بیعت کند.

امام فرمودند: من پنهانی بیعت نمی‌کنم، مردم را جمع کنید من نظر خود را در جمع می‌گویم و از خانه خارج شدند.

مروان به ولید گفت: اگر حسین اکنون بیعت نکند دیگر بیعت نخواهد کرد یا او را زندانی کن یا گردن او را بزن.

امام فرمودند: خلافت حق ماست. من از بالا رفتن سر خود بر نیزه به دست یزید آگاهم. من هرگز با شراب‌خوارِ میمون‌باز و زانی (مرد زناکار) با محارم دست بیعت نمی‌دهم.

در این حال قمر منیر بنی‌هاشم درها را شکستند و با گروهی وارد خانه شدند و امام حسین (علیه السلام) را از خانه بیرون بردند.

مروان، ولید را سرزنش کرد که دیگر به حسین دست پیدا نخواهد کرد و حکومت مدینه را از دست خواهد داد.

ولید که ترس از خدا و قیامت اندکی در دلش بود، گفت: من هرگز دست خود را به خون حسین‌‌ بن‌ علی آلوده نمی‌کنم که در قیامت سؤال سنگینی دارد.

امام حسین (علیه السلام) شب را تا صبح در کنار قبر جدش نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) در سجده و زاری گذرانیدند و از تنهایی خود در شهر پیغمبر (صلی الله علیه و آله)، بر جدش از امتش شکایت بردند. سر خود را بر مزار نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) گذاشتند و حوالی صبح اندکی خواب در چشمانشان رفت. نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای فرزندم، همانا پدر و مادر و برادر تو نزد من منتظر تو هستند، به سمت عراق حرکت کن که خداوند می‌خواهد تو را در آنجا کشته ببیند.

شب بعد، آخرین شبی بود که امام در مدینه بودند. برادرش محمدحنفیه از رفتن ایشان آگاه شد و خدمت امام رسید و از ایشان خواست برای دوری از بیعت یزید به مکه روند و یا در بیابان‌ها بمانند تا دست یزید به او نرسد یا به یمن حرکت کنند. امام از خواب خود پرده برداشتند و فرمودند: که عازم مکه با گروهی از یاران و اهل و عیال خود هستند. امام وصیت خود را نوشته و مهر کرده به برادرش تحویل دادند.  

ادامه دارد...

نقل شده از کانال تلگرامی اخلاق و معرفت در قرآن و روایات به نشانی akhlaghmarefat@

به تو از دور سلام

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى اباعبداللّه و بر جان هایى که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقى است و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوى من قرار ندهد

السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن

سلام بر حسین

و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن

و بر على بن الحسین

و عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن

و بر فرزندان حسین

و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

و بر یاران حسین

-----------------------------------------------------

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

#ولید

#مروان

#مدینه

#امام حسین

#از مدینه تا کربلا چه گذشت؟